Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (16 milliseconds)
English
Persian
exchange
جابه جایی داده بین دو محل
exchanged
جابه جایی داده بین دو محل
exchanges
جابه جایی داده بین دو محل
exchanging
جابه جایی داده بین دو محل
Search result with all words
dump
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
Other Matches
transposition
جابه جایی
shifted
جابه جایی
shifts
جابه جایی
shift
جابه جایی
translocation
جابه جایی
displacement
جابه جایی
displacement of affect
جابه جایی عاطفه
transposition of affect
جابه جایی عاطفه
drive displacement
جابه جایی سائق
locomotion
جابه جایی حرکتی
synesthesia
جابه جایی حسی
locomotor behavior
رفتار جابه جایی
synaesthesia
جابه جایی حسی
rug delivery
[جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
overlapped
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
scarf weld
جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
overlap
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
transposition
جابه جا سازی
undercutting of commutator
تراشیدن جابه جاگر
referred sensation
احساس جابه جا شده
referred pain
درد جابه جا شده
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
paralleling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
source
حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searched
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tailed
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tail
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tails
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
CD
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CDs
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
wherever
جایی که
someplace
جایی
charnel house
جایی که
inopportunity
بی جایی
inopportuneness
بی جایی
minx
زن هر جایی
n tuple
N جایی
someplace
یک جایی
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
banal
همه جایی
immutability
پا بر جایی ثبات
commonplace
همه جایی
scratch where it itches
هر جایی را که میخاردبخارانید
from the outside
از خارج
[از جایی]
gas log
جایی که گازمیسوزد
rettery
جایی که بذرک را می خیسانند
somewhere
یک جایی دریک محلی
somewheres
یک جایی دریک محلی
Somewhere in the darkness
جایی در میانی تاریکی
stand clear
جایی را ترک کردن
to hunker down in a place
در جایی پناه بردن
come from
<idiom>
بومی جایی بودن
to go about
ازجایی به جایی رفتن
drop by
<idiom>
بازدید از کسی با جایی
attender
شخص حاضر در جایی
to stay overnight
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
I have no place (nowhere) to go.
جایی ندارم بروم
lie in wait
<idiom>
جایی قیم شدن
to induct into a seat
در جایی برقرار کردن
come back
<idiom>
برگشتن به جایی که حالاهستی
make a beeline for something
<idiom>
با عجله به جایی رفتن
to install oneself in a place
در جایی برقرار شدن
p.of the ways
جایی که بایدیکی ازچندچیزرابرگزید
berths
جایی که قایق به لنگربسته میشود
to admit sombody
[into a place]
راه دادن کسی
[به جایی]
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i am at my wit's end
دیگر عقلم به جایی نمیرسد
break fresh ground
<idiom>
از راهی تازه به جایی رسیدن
get out from under
<idiom>
از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
out of one's element
<idiom>
جایی که به شخص تعلق ندارد
tourist trap
<idiom>
جایی که جذب توریست میکند
boarding houses
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding house
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
to tow a vehicle
[to a place]
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
strict enclosure
انزوای سخت
[در آن حالت یا جایی]
parting of the ways
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
to the best of ones ability
تا جایی که کسی توان آن را دارد
on good turn deserves another
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
lomomote
از جایی بجایی حرکت کردن
berth
جایی که قایق به لنگربسته میشود
to stay away from something
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
berthed
جایی که قایق به لنگربسته میشود
berthing
جایی که قایق به لنگربسته میشود
to stay away from something
دور ماندن از چیزی یا جایی
to turn back
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn around
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to head back
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
plate rack
جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
Mind your head!
مواظب سرت باش!
[که به جایی نخورد]
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
stamping grounds
<idiom>
پاتق ،جایی که شخص بیشتراوقاتش را آنجاست
there is time and place for everything
<proverb>
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
to decamp
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to languish
پژولیدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to skive off early
[British English]
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
to keep the ball moving
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to let the ball do the work
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to bar somebody from entering the place
مانع کسی وارد جایی شدن
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
to a in
باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
bone dry
جایی که نوشیدن مواد الکلی در آن قدغن است
tie down
<idiom>
منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
breeding ground
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
to languish
فاسد شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
breeding grounds
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
to languish
ضایع شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish
هرز رفتن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
One good turn deserves another .
کاسه جایی رود که باز آید قدح
varicosity
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
to ride on the bus
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
souvenir
یادگاری
[وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
pentarch
یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
carrying
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
an accessible place
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
carries
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
to retire from
[to]
a place
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
associative addressing
روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
cells
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
gremlin
خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
serial
یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
initial
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialed
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
check
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
initialing
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialled
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialling
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initials
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
checks
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checked
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
content addressable addressing
روش بازیابی داده که از بخشی از داده ونه آدرس آن استفاده میکند
serials
یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
entities
موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
entity
موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
cell
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
source
فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
transmissions
مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
forward pointer
اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
gremlins
خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
transmission
مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
strobe
سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
storage
ذخیره سازی داده به صورتی که به آن امکان پردازش دیرتر داده میشود
mass storage
سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
parallel
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
receives
ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش داده شده را می پذیرد
parallelling
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
paralleled
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
serials
وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند
digital
آنچه داده یاکمیتهای فیزیکی را به صورت داده بیان میکند
receive
ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش داده شده را می پذیرد
ascend
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
wait time
خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
ascends
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascended
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
paralleling
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
serial
وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند
long integer
عدد صحیح که با چندین بایت داده نمایش داده شود
parallelled
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
parallels
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
tree
سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
loops
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
bureaus
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
looped
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
ddl
بخشی از نرم افزارسیستم پایگاه داده ها ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
retrieval
مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
bureau
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
preparations
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
verification
بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
preparation
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com