English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
leviathan جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathans جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
Other Matches
orca جانور بزرگ دریایی
orc جانور بزرگ دریایی
manatee نهنگ کوچک دریایی
narwhale نهنگ دریایی قطب شمال
narwal نهنگ دریایی قطب شمال
narwhal نهنگ دریایی قطب شمال
Brit جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brits جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
pelagian جانور دریایی
whale man صیاد نهنگ نهنگ گیر
rosefish ماهی بزرگ وخوراکی دریایی
long sea دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
albatrosses یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatross یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
leather back لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
books درکتاب یادفترثبت کردن
book درکتاب یادفترثبت کردن
booked درکتاب یادفترثبت کردن
epizoic زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
it say in the bible that درکتاب مقدس گفته شده است
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
grangerite کسیکه موادچاپی وعکس ازکتابهای دیگربریده درکتاب تالیفی خودگذا
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
freedman عتیق
antiquity عهد عتیق
the old testament عهد عتیق
antiquities عهد عتیق
sapiential کتابهای حکمتی عتیق
earliest مربوط به قدیم عتیق
ancient medicine پزشکی عهد عتیق
early مربوط به قدیم عتیق
pentateuch کتب پنجگانه عهد عتیق
malachi نام یکی از کتب عهد عتیق
malachias نام یکی از کتب عهد عتیق
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
targum ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
masorete کاتب حاشیه نویس بر کتب عهد عتیق
alligator نهنگ
whales نهنگ
whale نهنگ
cetus نهنگ
ceti نهنگ
bull whale نهنگ نر
alligators نهنگ
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
bible کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
bibles کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
flukes انتهای دم نهنگ
fluke انتهای دم نهنگ
whaling شکار نهنگ
bull whale نهنگ ماده
whalers نهنگ گیر
baleen استخوان نهنگ
gavial نهنگ هندی
whaler نهنگ گیر
whale calf بچه نهنگ
train oil روغن نهنگ
sperm whales نهنگ عنبر
sperm whale نهنگ عنبر
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
whale line طناب نهنگ گیری
whalers قایق صید نهنگ
blobber چربی یاپیه نهنگ
sea cow نهنگ اسب ابی
whales نهنگ صید کردن
whale blow نهنگ ها اب را به بیرون می دمند
whaler قایق صید نهنگ
whale نهنگ صید کردن
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
flitch تکه مکعب پیه نهنگ
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
whalebone استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
finback بالن یا نهنگ سواحل اقیانوس اطلس
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
tallow پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
whaleboat قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
villains برده
villain برده
male salve برده
bondman برده
bondservant برده
bondsman برده
wrapt برده
serf برده
serfs برده
slaves برده
slaved برده
slave برده
slaving برده
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
slavery برده داری
slaveholding مالکیت برده
allottee سهم برده
slaver برده فروش
slaveholder صاحب برده
slaveholder برده دار
slave trade برده فروشی
above نام برده
abrogate از میان برده
mameluke برده بنده
master slave ارباب و برده
escaped slave برده فراری
enslaving برده کردن
enslaves برده کردن
overwrought کار برده
dealing in slaves برده فروشی
slave merchant برده فروش
slaver تاجر برده
manumission ازادی برده
enslaved برده کردن
conspicuious consumption بکار برده شد
abrogates از میان برده
enslave برده کردن
named نام برده
slave computer کامپیوتر برده
slaveholding برده داری
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
rapt برده شده مجذوب
emancipation ازاد کردن برده
above named نام برده شده
setting free ازاد کردن برده
echeloned displacement تغییرموضع رده برده
named here under نام برده درزیر
To emancipate a slave. برده ای را آزاد کردن
proslavery طرفداری از برده فروشی
master slave system سیستم ارباب و برده
slave mode حالت پیرو یا برده
bond servant برده بدون مزدواجرت
manumission ازاد کردن برده
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
prize poem شعری که جایزه برده است
echeloned displacement تغییر مکان رده برده
lastmentioned اخر از همه نام برده
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
This letter has been tampered with . در این نامه دست برده شده
holandric منحصرا از طرف پدر ارث برده
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
His name is never mentioned anywhere . اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
love set بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
My legs fell asleep [are numb] . ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
truck trailer ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
he took her in to dinner انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
hologynic منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
paroli دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
photoresist فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
aposteriori از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
in tow <idiom> برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
slave drivers نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
latifundium ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
slave driver نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
roman a clef داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
built up frog قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
direct materials costs هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
prize کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
dense binary code کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
bar winding میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
telescopic chimney دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com