Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (10 milliseconds)
English
Persian
detachment
جداسازی تفکیک
detachments
جداسازی تفکیک
Other Matches
part
تفکیک کردن تفکیک شدن
segregation
جداسازی
sorting
جداسازی
sequestration
جداسازی
isolation
جداسازی
interception
جداسازی
separation
جداسازی
decatenate
جداسازی
disconnection
جداسازی
separations
جداسازی
disseverance
جداسازی
dielectric isolation
جداسازی با عایق
detarring
جداسازی قیر
diode isolation
جداسازی دیودی
isotope separation
جداسازی ایزوتوپ
oxide isolation
جداسازی اکسیدی
frequency separation
جداسازی فرکانس
separation method
روش جداسازی
isolation
تجزیه جداسازی
separation factor
ضریب جداسازی
sieve separation
جداسازی دانه ها با الک
ingot peeling machine
دستگاه جداسازی شمش
volatility separation
جداسازی از طریق فراریت
cascade impactor
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
isolation
ایزوله کردن جداسازی
dust separation
جداسازی گرد و غبار
privacy
جداسازی مبادله پیام برای تامین
maintainability
ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
corrective maintenance
جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
physical analysis
جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
resolutions
تفکیک
segregation
تفکیک
removal
تفکیک
dissociation
تفکیک
separation
تفکیک
demodulation
تفکیک
denotation
تفکیک
break down
تفکیک
disintegration
تفکیک
secernment
تفکیک
disjunction
تفکیک
severance
تفکیک
secession
تفکیک
separations
تفکیک
resolution
تفکیک
partings
تفکیک
parting
تفکیک
differentiation
تفکیک
separating
تفکیک
breaks
تفکیک
break
تفکیک
breakdowns
تفکیک
breakdown
تفکیک
analysis
تفکیک
low resolution
تفکیک پایین
predissociation
پیش تفکیک
division of powers
تفکیک قوا
diacritical
تفکیک کننده
diacritic
تفکیک کننده
self dissociation
خود تفکیک
ionic dissociation
تفکیک یونی
racial segregation
تفکیک نژادی
separator
تفکیک کننده
separability
تفکیک پذیری
thermal dissociation
تفکیک گرمایی
resolution power
توان تفکیک
dissociation energy
انرژی تفکیک
discriminator
تفکیک کننده
split risk
تفکیک خطر
severable
تفکیک پذیر
dissociation
تفکیک گسستگی
knocked down
تفکیک شده
response differentiation
تفکیک پاسخ
optical resolution
تفکیک نوری
photodissociation
تفکیک نوری
dissociation constant
ثابت تفکیک
resolvable
تفکیک پذیر
dissociation curve
منحنی تفکیک
disjunct
وجه تفکیک
parcelling
تفکیک زمین
resolving power
قدرت تفکیک
detachable bottom
کف قابل تفکیک
demodulator
تفکیک کننده
detaches
تفکیک کردن
detaching
تفکیک کردن
separable
قابل تفکیک
centrifuge
تفکیک کردن
separable
تفکیک پذیر
resolutions
تفکیک پذیری
centrifuges
تفکیک کردن
segregation
تفکیک کردن
detach
تفکیک کردن
dissociating
تفکیک نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
separate
جدایی تفکیک
separate
تفکیک کردن
separated
جدایی تفکیک
separates
تفکیک کردن
inseparable
تفکیک ناپذیر
separates
جدایی تفکیک
resolution
تفکیک پذیری
separation
تفکیک متارکه
break bulk
تفکیک محصولات
detachable
قابل تفکیک
dissociate
تفکیک نمودن
break down of negotiation
تفکیک مذاکرات
break up
تفکیک کردن
partition
تفکیک کردن
color separation
تفکیک رنگ
degree of dissociation
درجه تفکیک
partitions
تفکیک کردن
separations
تفکیک کردن
separation
تفکیک کردن
separated
تفکیک کردن
separations
تفکیک متارکه
segregates
جدا سازی تفکیک
separably
بطور قابل تفکیک
inseparable
غیر قابل تفکیک
partition
وسیله یا اسباب تفکیک
separatism
تفکیک تجزیه طلبی
resolving agent
عامل تفکیک کننده
resolving power
توان تفکیک تلسکوپ
preesolved
پیش تفکیک شده
resolutions
تفکیک پذیری رفع
principle of separation of powers
اصل تفکیک قوا
resolution
تفکیک پذیری رفع
partitions
وسیله یا اسباب تفکیک
segregation
تفکیک ذرات بتن
bond dissociation energy
انرژی تفکیک پیوند
break bulk agent
عامل تفکیک محصولات
desegregated
تفکیک زدایی کردن
denominationalism
اعتقاد به تفکیک و تقسیم
segregating
جدا سازی تفکیک
segregate
جدا سازی تفکیک
desegregate
تفکیک زدایی کردن
work breakdown structure
ساختار تفکیک کار
break bulk cargo
محمولات تفکیک شده
desegregating
تفکیک زدایی کردن
low resolution
تفکیک پذیری پایین
modem
تلفیق و تفکیک کننده
desegregates
تفکیک زدایی کردن
desegregates
تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating
تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated
تفکیک نژادی را فسخ کردن
resolvable tartaric acid
تارتریک اسید تفکیک پذیر
resolution
قدرت تفکیک
[ریاضی]
[فیزیک]
system resolution
تفکیک سیستم کار دستگاه
desegregate
تفکیک نژادی را فسخ کردن
disintegration product
محصول تجزیه و تفکیک شده
exploded pie graph
نمودار گرد تفکیک شده
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
discriminating circuit
مدار تفکیک کننده مین
denote
تفکیک کردن علامت گذاردن
inseparable cost
هزینه غیر قابل تفکیک
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
oscillations
تفکیک امواج اشکار سازی
denotation
علامت تفکیک معنی و مفهوم
oscillator
تفکیک کننده امواج اشکارساز
oscillation
تفکیک امواج اشکار سازی
denoted
تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes
تفکیک کردن علامت گذاردن
denotative
دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
segregative
طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
hayes compatible modem
تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
resolution
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
marshalling yard
محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
impartible
جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
resolutions
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
differentiation
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
fibre optics
وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
cadastral surveys
عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
marshalling yard
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
channel
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
cream-colored wool
پشم شکری
[این نوع پشم مخلوطی از پشم سفید درجه یک با پشم های رنگی نیز بوده و جداسازی آن یا غیرممکن و یا دشوار می باشد. این اصطلاح به پشم زرد رنگ نیز اطلاق می شود.]
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
differentiate
متمایز کردن تفکیک کردن
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
differentiates
متمایز کردن تفکیک کردن
differentiating
متمایز کردن تفکیک کردن
earmarking
تفکیک کردن جدا کردن
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com