Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (20 milliseconds)
English
Persian
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
Search result with all words
outline
خصوصیت اصلی چیزی
outlined
خصوصیت اصلی چیزی
outlines
خصوصیت اصلی چیزی
outlining
خصوصیت اصلی چیزی
facsimile
کپی اصلی از یک چیزی
facsimiles
کپی اصلی از یک چیزی
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycles
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
Other Matches
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
main door
در اصلی
mastered
اصلی
master
اصلی
intrinsic
اصلی
essential
<adj.>
اصلی
seminal
اصلی
quintessential
اصلی
first-hand
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
primordial
اصلی
basics
اصلی
basic
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
originals
اصلی
major
<adj.>
اصلی
vital
<adj.>
اصلی
original
اصلی
prime
اصلی
genuine
اصلی
native code
کد اصلی
main
خط اصلی
main
<adj.>
اصلی
cardinals
اصلی
majoring
اصلی
majored
اصلی
major
اصلی
cardinal
اصلی
principle
اصلی
primarily
اصلی
parent
اصلی
masters
اصلی
main lines
خط اصلی
main line
خط اصلی
main stem
خط اصلی
primes
اصلی
aboriginal
اصلی
aboriginals
اصلی
radicals
اصلی
radical
اصلی
primary
اصلی
texts
اصلی
text
اصلی
germinal
اصلی
primed
اصلی
initialed
اصلی
initials
اصلی
ingrown
اصلی
principal
اصلی
arch-
اصلی
elementary
اصلی
mainlining
خط اصلی
functional
اصلی
primitive
اصلی
arches
اصلی
normative
اصلی
mainlining
اصلی
arch
اصلی
trunk
خط اصلی
isogeny
هم اصلی
initial
اصلی
mainlined
خط اصلی
mainline
خط اصلی
initialing
اصلی
main attack
تک اصلی
mainlined
اصلی
trunks
خط اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlines
اصلی
organic
اصلی
initialled
اصلی
line link
خط اصلی
initialling
اصلی
essential
اصلی
main deck
پل اصلی
proto
اصلی
elemental
اصلی
firsthand
اصلی
mainline
اصلی
immanent
اصلی
primal
اصلی
inherent
اصلی
principals
اصلی
head
اصلی
essentials
اصلی
fundametal
اصلی
fundamental
اصلی
elementarily
اصلی
rudimental
اصلی
mains water
لوله اب اصلی
fundamental colors
رنگهای اصلی
principal colors
رنگهای اصلی
master console
پیشخوان اصلی
fore front
نمای اصلی
current coil
پیچک اصلی
mainsail
بادبان اصلی
decompilation
به زبان اصلی
key industries
صنایع اصلی
major activity
شعبه اصلی
kernels
هسته اصلی
flash color
رنگ اصلی
flat coat
روکش اصلی
atrium
حیاط اصلی
key currencies
ارزهای اصلی
floor to floor time
زمان اصلی
source document
سند اصلی
cutting time
زمان اصلی
derm
جلد اصلی
bottom hole
سوراخ اصلی
matadors
گاوباز اصلی
busbar
شین اصلی
unessential
غیر اصلی
cardinal headings
جهات اصلی
cardinal points
جهات اصلی
fundamental vibration
ارتعاش اصلی
basic variable
متغیر اصلی
basic size
اندازه اصلی
home port
پایگاه اصلی
home country
کشور اصلی
basic pay
حقوق اصلی
high line
پل رابط اصلی
ground state
تراز اصلی
basic ration
جیره اصلی
matador
گاوباز اصلی
cardinal
اعداد اصلی
cardinals
اعداد اصلی
varsity
تیم اصلی
fundamental frequency
بسامد اصلی
master rod
شاتون اصلی
literal
معنی اصلی
master mode
وضعیت اصلی
collector drain
زهکش اصلی
master station
ایستگاه اصلی
master document
مدرک اصلی
master service
انشعاب اصلی
basic shaft
محور اصلی
national highway
راه اصلی
mother board
تخته اصلی
mother board
برد اصلی
initial thrust
ضربه اصلی
molif
مایه اصلی
fundamental unit
واحدهای اصلی
master data
دادههای اصلی
mainmast
دکل اصلی
master
مدل اصلی
main busbar
شمش اصلی
main cable
کابل اصلی
crown cornice
کتیبه اصلی
main canal
کانال اصلی
main carburetor
کاربراتور اصلی
main gap
شکاف اصلی
main circuit
مدار اصلی
main fuse
فیوز اصلی
main coil
بوبین اصلی
efficient cavse
علت اصلی
main building
ساختمان اصلی
main line of resistance
خط اصلی مقاومت
main beam
شعاع اصلی
main motor
موتور اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com