English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
finicking جلوه فروش مشکل پسند
Other Matches
hard to please مشکل پسند
miminy piminy مشکل پسند
fastidious مشکل پسند
f.in taste مشکل پسند
picksome مشکل پسند
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
flower design طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
choicest پسند
choices پسند
choicer پسند
approbation پسند
choice پسند
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
lowest common denominators عامه پسند
savoury مورد پسند
mainline همه پسند
dodo کهنه پسند
vervain گل شاه پسند
verbena گل شاه پسند
self conscious خود پسند
popularly بطورعوام پسند
mainlined همه پسند
dodos کهنه پسند
admiration پسند تحسین
admiring پسند امیز
finicky دیر پسند
self affected خود پسند
fuddy-duddies دیر پسند
zerophytes خشکی پسند
xerophytes خشکی پسند
lowest common denominator عامه پسند
fuddy-duddy دیر پسند
dodoes کهنه پسند
food preference پسند غذایی
astounding <adj.> قابل پسند
wonderful <adj.> قابل پسند
stupendous <adj.> قابل پسند
admirable <adj.> قابل پسند
amazing <adj.> قابل پسند
admires پسند کردن
admired پسند کردن
startling <adj.> قابل پسند
prodigious <adj.> قابل پسند
marvelous [American] <adj.> قابل پسند
marvellous [British] <adj.> قابل پسند
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> قابل پسند
astonishing <adj.> قابل پسند
wondrous <adj.> قابل پسند
mainlining همه پسند
popular توده پسند
popular مردم پسند
mainlines همه پسند
admire پسند کردن
savory مورد پسند
miminy piminy دیر پسند خودساز
lantana شاه پسند گرمسیری
flavoursome مورد پسند [غذا]
vulgarizer عوام پسند کننده
mangroves خانواده شاه پسند
by popular [demand] request درخواست توده پسند
mangrove خانواده شاه پسند
furriers خز فروش پوست فروش
furrier خز فروش پوست فروش
glitzier پر جلوه
meretriciousness جلوه
glitziest پر جلوه
sight جلوه
resplendent پر جلوه
flourished جلوه
flourishes جلوه
flourish جلوه
glitzy پر جلوه
gorgeous با جلوه
showing جلوه
showings جلوه
bravery جلوه
expressions جلوه
expression جلوه
flaunts جلوه
showy پر جلوه
lustrous پر جلوه
shows جلوه
showed جلوه
show جلوه
smart جلوه گر
smarted جلوه گر
smartest جلوه گر
smarts جلوه گر
smarting جلوه گر
flaunting جلوه
flaunted جلوه
seeming جلوه
gaily پر جلوه
manifestations جلوه
smarter جلوه گر
sights جلوه
manifestation جلوه
flaunt جلوه
lemon plant یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
to show up جلوه گر شدن
pomposity جلوه وشکوه
set off جلوه دادن
luster جلوه درخشش
show off جلوه دادن
show-off جلوه دادن
resplendency درخشندگی جلوه
to put forward جلوه دادن
show-offs جلوه دادن
to set off جلوه دادن
resplendence درخشندگی جلوه
highlighting جلوه دادن
lustre جلوه درخشش
display جلوه نمایاندن
coloratura زیر و بم و جلوه
displayed جلوه نمایاندن
flashily جلوه کنان
displaying جلوه نمایاندن
gloss جلوه فاهر
glitz هر چیز پر جلوه
panache خودنمایی جلوه
self display جلوه گری
withers جلوه گاه
coloraturas زیر و بم و جلوه
displays جلوه نمایاندن
emblazonry جلوه دادن
emotional expression جلوه هیجانی
exhibitive جلوه دهنده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
paraded نمایش با شکوه جلوه
flash بروز ناگهانی جلوه
parade نمایش با شکوه جلوه
give oneself away <idiom> گناهکار جلوه دادن
flashed بروز ناگهانی جلوه
flashes بروز ناگهانی جلوه
willful misrepresentation عمدا" بد جلوه دادن
parades نمایش با شکوه جلوه
parading نمایش با شکوه جلوه
worsened بدتر جلوه دادن
worsening بدتر جلوه دادن
worsens بدتر جلوه دادن
gaudiness خودنمائی جلوه فروشی
lustre درخشیدن جلوه داشتن
cut a figure خود را جلوه دادن
loom جلوه گری ازدور
loomed جلوه گری ازدور
looming جلوه گری ازدور
display highlighting جلوه دادن تصویر
looms جلوه گری ازدور
worsen بدتر جلوه دادن
luster درخشیدن جلوه داشتن
blazon جلوه دادن منتشرکردن
make over <idiom> بی تفاوت جلوه دادن
dwarfing کوتاه جلوه دادن
dwarfs کوتاه جلوه دادن
dwarfed کوتاه جلوه دادن
talk through one's hat <idiom> بزرگ جلوه دادن
image enhancement جلوه دادن تصویر
dwarf کوتاه جلوه دادن
loomed بزرگ جلوه کردن رفعت
legitimizes منطقی و معقول جلوه دادن
loom بزرگ جلوه کردن رفعت
looming بزرگ جلوه کردن رفعت
looms بزرگ جلوه کردن رفعت
blazonry نمایش و جلوه هنری پرشکوه
legitimizing منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized منطقی و معقول جلوه دادن
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
journalese بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
difficult مشکل
quandary مشکل
jigsaw مشکل
uphill مشکل
quandaries مشکل
jigsaws مشکل
scarc ely مشکل
problem مشکل
problems مشکل
open sesame مشکل گشا
bisexual خنثی مشکل
bisexuals خنثی مشکل
problem identification بازشناسی مشکل
solutions پاسخ یک مشکل
solution پاسخ یک مشکل
fastidiousness مشکل پسندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com