English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
English Persian
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
Other Matches
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
jute کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
studs زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
crosse چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
bay leaf برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
mashy نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
in flagrante delicto شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
the smoking gun شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
kelvin tube لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
jelutong ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
drive راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
rollpin پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
nitrobenzene ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
hi فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
pitot pressure فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
brooded کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brood کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
feep صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
assonance هم صدایی قافیهء وزنی یا صدایی
text وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
texts وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
imshi فروارده نفتی که برای راندن مگس و حشرات دیگربکارمیبرند
brush back پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
drier ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
dental floss نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
future promissory زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
froe ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
false work تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
to wave one's handkerchief دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن
stepper چیزی که برای پله بکار می رود
software mointor برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
pulsatilla شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
polyonymy بکار بردن چند نام برای یک چیز
white line خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
polyonging بکار بردن چند نام برای یک چیز
applied برای هدف معین بکار رفته کاربسته
boasted : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boasts : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
cullet خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
listerine یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
boast : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
excipient مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wetting مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
gibberish اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
nixie tube یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
check sum جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
slandering درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slanders درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
nundinal letter حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dipsticks میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
z 0 یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
slandered درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
additions رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
decking تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
slander درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
dipstick میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
addition رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
law calf پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
malines تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
jeweller's putty گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
vegetable oil روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
prunella پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
putty powder گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
linstock چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
yoke قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
strobe سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
cyaniding عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
framebuffer یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
wags تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagging تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagged تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wag تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
algol یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
gpss زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
diptych دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
head load control روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
reflexes یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
scripsit بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
reflex یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
stair stepping روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
shakeable تکان دادنی تکان خوردنی
shakable تکان دادنی تکان خوردنی
shog تکان خوردن تکان دادن
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
zone bits بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
paduasoy پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
ebcdic کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
res ipsa loquitur این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
joggle تکان تکان خوردن
jumbling تکان تکان خوردن
jumbles تکان تکان خوردن
joggles تکان تکان خوردن
jumble تکان تکان خوردن
joggling تکان تکان خوردن
jumbled تکان تکان خوردن
joggled تکان تکان خوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com