English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
desperateness حالتی که بیرون ازامیدباشد
Other Matches
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
trimorph سه حالتی
expressional حالتی
inexpressiveness بی حالتی
two state دو حالتی
trimorphous سه حالتی
dichotomies دو حالتی دورستگی
degenerated چند حالتی
degenerate چند حالتی
two state jump جهش دو حالتی
degenerates چند حالتی
dichotomy دو حالتی دورستگی
state equation معادله حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
degenerating چند حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
two state variable متغییر دو حالتی
multiphase چند حالتی
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
to get into دچار [حالتی] شدن
strike an attitude حالتی بخود گرفتن
degeneracy چند حالتی بودن
to fall into دچار [حالتی] شدن
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
passages انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurs در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred در CL حالتی است که مدعی علیه
demur در CL حالتی است که مدعی علیه
passage انتقال از حالتی به حالت دیگر
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
the greenish hue of blue حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
tactical reconnaissance براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
mergers حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
merger حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
recognition و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
hand inhand poition رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
optical و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
recognition و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
double adultery زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
remainder حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
Floret [rosette] [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
decompression تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
dro حالتی از رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده خود را از دست میدهد
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
margin land حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
calyx طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
interrupt حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
interrupting حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
bump حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
PCU وسیله تبدیل سیگنالهای ورودی و خروجی و دستورات به حالتی که رسانه جانبی بفهمد
wheel well محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
buyer's over حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
kidnapping در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
endless knots طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
cloud design طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
cards وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
pyramiding سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
potential substitution حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
Ensi [نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.]
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
answered حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answers حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
sequential حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند
answer حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answering حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
AT command set حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
special verdict رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
tenancy in common حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
cross action در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
pages وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند
paged وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند
page وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند
analogue دادهای که به عنوان سیگنال ممتد متغیر نمایش داده میشود. صوت حالتی از داده آنالوگ است
analogues دادهای که به عنوان سیگنال ممتد متغیر نمایش داده میشود. صوت حالتی از داده آنالوگ است
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
documenting وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
toolkit software بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
karadja medallion ترنج کرجی [این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
Mercerization مرسیزاسیون [این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
normal slump درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
good humour خوش حالتی خوش مشربی
Temerchin motife نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
turret motife طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
away بیرون
away بیرون از
outward bound بیرون رو
bakkat به بیرون
out <adv.> بیرون
out [of] <adv.> بیرون [از]
outside [of] <adv.> بیرون [از]
outwith [Scotish E] <adv.> بیرون [از]
outdoor بیرون
outside appearance بیرون
out door بیرون
out <adv.> به بیرون
forth of بیرون از
forth بیرون از
from the outside از بیرون
outside بیرون
efferent بیرون بر
outsides بیرون
off the track بیرون
extra terrestrial بیرون از
externals بیرون
abroad بیرون
out- بیرون از
external بیرون
out-of- بیرون از
out of بیرون از
outed بیرون از
without بیرون
from out of town از بیرون [از]
out بیرون از
from outside از بیرون [از]
without بیرون از
extruded بیرون کشیدن
ejection بیرون رانی
extrorse بیرون برگشته
ejection بیرون اندازی
egestion بیرون ریزی
ejector بیرون کننده
effuse بیرون ریختن از
extra cranial بیرون ازجمجمه
extruding بیرون امدن
extruding بیرون انداختن
efferent رگ بیرون بر وابران
extrudes بیرون کشیدن
extrudes بیرون امدن
extrudes بیرون انداختن
ejector بیرون انداز
eliminable بیرون کردنی
extra cosmical بیرون ازگیتی
exserted بیرون امده
exsert بیرون دادن
expulse بیرون دادن
expulse بیرون انداختن
extra cranial ازجمجمه بیرون
extra physical بیرون ازقواعدطبیعی
exhalent بیرون دهنده
extruded بیرون انداختن
extrauterine بیرون زهدانی
extruded بیرون امدن
excurrent بیرون ریزنده
out <adv.> به طرف بیرون
excommunicative بیرون کننده
ejaculatory بیرون اندازنده
jettisoned بیرون افکندن
outgoing بیرون رونده
clamp بیرون کشیدن
extruding بیرون کشیدن
clamped بیرون کشیدن
clamping بیرون کشیدن
clamps بیرون کشیدن
vents بیرون دادن
plug بیرون زدن
plugging بیرون زدن
jettisoning بیرون افکندن
jettisons بیرون افکندن
outflow بیرون ریزی
outflows بیرون ریزی
draws بیرون کشیدن
draw بیرون کشیدن
jettison بیرون افکندن
plugs بیرون زدن
astir بیرون از بستر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com