Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
pulverulence
حالت خاکی
Other Matches
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
amphibious pack
تک اب خاکی
earth fill dam
سد خاکی
amphibious
اب خاکی
earth dam
سد خاکی
earthborn
خاکی
embankments
سد خاکی
mundane
خاکی
dust colour
خاکی
embankment dam
سد خاکی
worldly
خاکی
earthly
خاکی
earth-bound
خاکی
earthen
خاکی
wood louse
خر خاکی
earthy
خاکی
terrene
خاکی
embankment
سد خاکی
edaphic
خاکی
tellurian
خاکی
terrestrial
خاکی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
dew worm
کرم خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
milliped
جنس خر خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
amphibious tank
تانک اب خاکی
milleped
جنس خر خاکی
soil
خاکی کردن
soiling
خاکی کردن
earthwork
ختل خاکی
soils
خاکی کردن
warping tug
یدک کش اب خاکی
lobworm
کرم خاکی
khaki
خاکی رنگ
mold etc
خاکی کردن
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
vault formed in the earth
طاق خاکی
terricolous
خاکزی خاکی
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
angleworm
کرم خاکی
bordered
پشته خاکی
border
پشته خاکی
bordering
پشته خاکی
landing forces
قوای اب خاکی
landing party
گروه اب خاکی
vallation
دیوار خاکی
earth work
عملیات خاکی
dust color
رنگ خاکی
earth born
خاکی فانی
geophyte
گیاه خاکی
earth road
راه خاکی
earth dam
بند خاکی
earthworks
عملیات خاکی
embankments
دیوار خاکی
embankment
دیوار خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
terrestrial
زمین خاکی
dun
سمند خاکی
ground ivy
پاپیتال خاکی
alkaline earth
قلیایی خاکی
earthiness
خاکی بودن
earth work
کارهای خاکی
earthiness
طبیعت خاکی
rain worm
کرم خاکی
staging
تمرین اب خاکی
earthworm
کرم خاکی
amphibious
خاکی و ابی
adaphic organism
زیستمند خاکی
amphibian
وسیله اب و خاکی
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
amphibian
ابی خاکی
fuse plug
سرریز خاکی
earthworms
کرم خاکی
earethliness
خاکی بودن
navvies
کارگر کارهای خاکی
verge
شانه خاکی جاده
brandling
یکجور کرم خاکی
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
vales
زمین جهان خاکی
navvy
کارگر کارهای خاکی
vale
زمین جهان خاکی
man of mould
انسان خاکی یا فانی
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
borrow area
محل قرضه سد خاکی
benching
جان پناه خاکی
boat team
تیم قایق اب خاکی
assault ships
ناوهای هجومی اب خاکی
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
shoulders
دو طرف خاکی جاده
amphibious tractor
خودروشنی دار اب خاکی
shoulder
دو طرف خاکی جاده
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
shouldering
دو طرف خاکی جاده
shouldered
دو طرف خاکی جاده
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
amphibious control group
گروه کنترل اب خاکی
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
verges
شانه خاکی جاده
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
amphibious transport dock
ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
amphibian floats
شناورهای ابی خاکی
khaki
لباس کار خاکی رنگ
earthworks
خاک کاری کارهای خاکی
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
good
مسیر خاکی مرطوب و محکم
tractors
قایق اب خاکی شنی دار
tractor
قایق اب خاکی شنی دار
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
benching
تختک خاکی پله بندی
barbette
تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
What on earth shall I do now?
حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
agc
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
amphibious transport dock
ناو حمل و نقل اب خاکی
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
curf
خاکی که اجر از ان تهیه میشود
causeway
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
causeways
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
assault area diagram
نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
molehills
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
sea echelon
بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
molehill
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com