Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
high port
حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
Other Matches
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
short thrust
نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
rapiers
سخمه سخمه زنی
rapier
سخمه سخمه زنی
stabber
سخمه زن
long thrust
سخمه بلند
butt stroke
سخمه ته قنداق
long thrust
وضعیت سخمه بلند
injected
ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injects
ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
inject
ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injecting
ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
puny
قد کوتاه
dumpy
کوتاه
little
کوتاه
stunts
کوتاه
down
کوتاه
synoptic
کوتاه
stunting
کوتاه
succinct
کوتاه
concise
کوتاه
stunt
کوتاه
liliputian
قد کوتاه
pigmies
کوتاه
pigmy
قد کوتاه
pigmies
قد کوتاه
short
کوتاه
pygmies
کوتاه
pygmies
قد کوتاه
pygmy
کوتاه
dwarfish
کوتاه
miniatures
کوتاه
low
کوتاه
succinct
<adj.>
کوتاه
miniature
کوتاه
short
<adj.>
کوتاه
curt
<adj.>
کوتاه
concise
<adj.>
کوتاه
pigmy
کوتاه
pygmy
قد کوتاه
stocky
کوتاه
stockiest
کوتاه
bas relif
کوتاه
curtal
کوتاه
shortest
کوتاه
of short duration
کوتاه
fleeting
<adj.>
کوتاه
shorter
کوتاه
stockier
کوتاه
scut
دم کوتاه
truncheons
چماق کوتاه
shuffled
گام کوتاه
short-circuits
اتصال کوتاه
curtailment
کوتاه سازی
short wave
موج کوتاه
shuffle
گام کوتاه
short-wave
موج کوتاه
truncheon
چماق کوتاه
short haul
خط سیر کوتاه
anecdotes
قصهء کوتاه
short-range
کوتاه مدت
short-haul
خط سیر کوتاه
anecdote
قصهء کوتاه
short-circuit
اتصال کوتاه
short range
کوتاه مدت
tunicle
لباس کوتاه
shortest
کوتاه کردن
shortest
کوتاه مدت
punch
کوتاه قطور
punched
کوتاه قطور
punches
کوتاه قطور
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
lop sided
کوتاه و بلند
shorter
کوتاه مدت
shorter
کوتاه کردن
laconically
کوتاه موجز
apophthegm
گفتار لب و کوتاه
let us be brief
کوتاه کنیم
laconic
کوتاه موجز
shear
کوتاه کردن
dogmatist
کوتاه فکر
truncation
کوتاه سازی
short
کوتاه کردن
short
کوتاه مدت
low frequency wave
موج کوتاه
hidebound
کوتاه فکر
to look in
کوتاه کردن
strop
طناب کوتاه
novelettes
داستان کوتاه
stichomythia
مکالمات کوتاه
steep taper
مخروط کوتاه
novelette
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
short stories
داستان کوتاه
shuffling
گام کوتاه
term paper
رساله کوتاه
unabridged
کوتاه نشده
short blast
بوق کوتاه
to fall short
کوتاه امدن
to cut short
کوتاه کردن
reef
کوتاه کردن
reefs
کوتاه کردن
abridge
کوتاه کردن
mackinaw
کت کوتاه و سنگین
manakin
ادم کوتاه قد
manikin
ادم کوتاه قد
shuffles
گام کوتاه
short lived
کوتاه مدت
short splice
پیوند کوتاه
clipping
کوتاه کردن
short run
مدت کوتاه
short run
کوتاه مدت
short return
برگشت کوتاه
scurried
مسابقه کوتاه
scurries
مسابقه کوتاه
scurry
مسابقه کوتاه
scurrying
مسابقه کوتاه
short precision
دقت کوتاه
short period
دوره کوتاه
short drop
دراپ کوتاه
truncating
کوتاه کردن
short shunt
شنت کوتاه
short service line
خط سرویس کوتاه
truncate
کوتاه کردن
truncated
کوتاه کردن
truncates
کوتاه کردن
lie down
استراحت کوتاه
lie-down
استراحت کوتاه
pigmies
ادم کوتاه قد
razee
کوتاه کردن
poops
صدای کوتاه
poop
صدای کوتاه
aphorism
سخن کوتاه
aphorisms
سخن کوتاه
shortening
کوتاه شدگی
piaffer
یورتمه کوتاه
low
کوتاه دون
abbreviated
کوتاه شده
pygmies
ادم کوتاه قد
bas-reliefs
برجسته کوتاه
bas-relief
برجسته کوتاه
stag
کوتاه کردن
stags
کوتاه کردن
short circuit
اتصال کوتاه
one track
کوتاه فکر
short burst
رگبار کوتاه
short brittle
شکننده- کوتاه
short blast
سوت کوتاه
scutter
دو باگامهای کوتاه
curt
کوتاه ومختصر
pygmy
ادم کوتاه قد
bas relief
برجسته کوتاه
playlet
نمایش کوتاه
short-lived
کوتاه مدت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com