English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
nitrogen narcosis حالت مستانه غواص در عمق بیش از 031 متر
Other Matches
tisy مستانه
ebrious مستانه
bacchanalian song سرود مستانه
to make a virginia fence مستانه راه رفتن
bacchic وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
ember goose غواص
skin-divers غواص
forgman غواص
skin-diver غواص
ember diver غواص
frogmen غواص
skin diver غواص
diver غواص
frogman غواص
swim fin کفش غواص
scuba diver غواص با وسایل
mouthpiece لوله هوای غواص
snorkeler غواص با ماسک و لوله
mouthguard لوله هوای غواص
mouthpieces لوله هوای غواص
lifelines طناب یارسن نجات غواص
lifeline طناب یارسن نجات غواص
loon انواع پنگوئنهای ماهیخوار و غواص
bottom time مدت ماندن غواص در زیر اب
surface line طناب وصل به غواص و قایق
scuba dive فرورفتن غواص به زیر اب باوسایل
scuba وسیله ماندن غواص در زیراب
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
hang off مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
decompression stop مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
ambient water ابی که در عمق معین دراطراف غواص است
buddy line طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
shallow water blackout بیهوشی غواص که نفس رازیر اب حبس کرده
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
flmingo مرغ اتشی مرغ غواص
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
postured حالت
cases حالت
expressions حالت
expression حالت
queasiness حالت قی
glass eyed بی حالت
self حالت
posture حالت
tempers حالت
manner حالت
tempered حالت
temper حالت
situation حالت
idiocrasy حالت
febricity حالت تب
case حالت
attitude حالت
feverishness حالت تب
ill conditioned بد حالت
disposition حالت
situations حالت
pyreticosis حالت تب
attitudes حالت
postures حالت
posturing حالت
grain حالت
states حالت
stances حالت
stating حالت
stance حالت
condition حالت
line condition حالت خط
temperament حالت
temperaments حالت
mood حالت
moods حالت
state حالت
state- حالت
fettle حالت
predicament حالت
phases حالت
make حالت
phased حالت
phase حالت
unexpressive بی حالت
status حالت
makes حالت
predicaments حالت
estate حالت
estates حالت
stated حالت
if حالت
input mode حالت ورودی
incipience حالت نخستین
lethargically با حالت سبات
heat proof quality حالت نسوزی
limit state حالت حدی
linearity حالت طولی
iciness حالت یخی
grittiness حالت شنی
incipincy حالت نخستین
ground state حالت پایه
locative حالت مکانی
liquid state حالت مایع
hang over حالت خماری
humanness حالت انسانیت
kashrut حالت جواز
jussive حالت امری
isopiestic حالت فشارمتعادل
insert mode حالت درج
initial state حالت اغازی
ignition condition حالت احتراق
idle position حالت سکون
in a state of depression در حالت افسردگی
i.c. حالت اولیه
in form خوش حالت
idiocrasy حالت مخصوص
inactive status حالت انتساب
kashruth حالت جواز
possessive حالت اضافه
answer mode حالت پاسخ
antisepsis حالت ضد عفونی
arborescence حالت شاخهای
atilt با حالت حمله
automatism حالت خودکاری
balanced state حالت تعادل
balanced state حالت متوازن
balanced state حالت متعادل
balminess حالت مرهمی
borderline state حالت مرزی
burst mode حالت پیوسته
chararcter mode حالت دخشهای
childishness حالت بچگی
circumstantiality حالت وکیفیت
colloidal state حالت کلوییدی
answer mode حالت جواب
amentia حالت هذیان
affectivity حالت عاطفی
possessives حالت اضافه
domesticity حالت اهلی
fluidity حالت مایعی
resilience حالت ارتجاعی
crudely در حالت خامی
nervousness حالت عصبانی
defensively با حالت تدافع
defensively حالت دفاعی
defensive حالت تدافع
genitive حالت اضافه
sulkily با حالت قهر
accusative حالت مفعولی
accidentalness حالت اتفاقی
acedia حالت خ-لسه
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
affectedly با حالت بخودگرفته
command mode حالت فرماندهی
conjugality حالت زناشویی
equilibrium state حالت تعادل
erectness حالت عمودی
exceptional case حالت استثنایی
excited state حالت برانگیخته
expressive eyes چشمان با حالت
facial expression حالت چهره
febile دارای حالت تب
feminineness حالت زنانه
feminity حالت زنانه
final state حالت پایانی
free wheeling حالت خلاصی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com