English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
object case حالت مفعولی یا مفعولیت
Other Matches
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
accusative حالت مفعولی
objective case حالت مفعولی
objectives حالت مفعولی
objective حالت مفعولی
dative حالت مفعولی اعطایی
dative حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
objective case مفعولیت
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
passive مفعولی
accusatory مفعولی
obj مفعولی
passives مفعولی
passive particpial abjective صفت اسم مفعولی
object genitive مضاف الیه مفعولی
passive particpial abjective اسم مفعولی که بطورصفت بکاررود
participle وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
participles وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
tempered حالت
case حالت
postured حالت
fettle حالت
disposition حالت
status حالت
cases حالت
stance حالت
glass eyed بی حالت
temper حالت
posturing حالت
postures حالت
expressions حالت
febricity حالت تب
tempers حالت
pyreticosis حالت تب
situation حالت
situations حالت
attitude حالت
attitudes حالت
manner حالت
makes حالت
feverishness حالت تب
if حالت
posture حالت
idiocrasy حالت
ill conditioned بد حالت
expression حالت
make حالت
queasiness حالت قی
stated حالت
state حالت
mood حالت
estates حالت
condition حالت
moods حالت
state- حالت
stances حالت
self حالت
states حالت
grain حالت
line condition حالت خط
stating حالت
unexpressive بی حالت
estate حالت
predicaments حالت
phased حالت
predicament حالت
temperament حالت
phase حالت
phases حالت
temperaments حالت
i.c. حالت اولیه
lucid interval حالت افاقه
ground state حالت پایه
periodicity حالت تناوبی
logical state حالت یک منطقی
hang over حالت خماری
lethargically با حالت سبات
kashruth حالت جواز
in form خوش حالت
inactive status حالت انتساب
isopiestic حالت فشارمتعادل
kashrut حالت جواز
insert mode حالت درج
incipience حالت نخستین
input mode حالت ورودی
initial state حالت اغازی
in a state of depression در حالت افسردگی
limit state حالت حدی
heat proof quality حالت نسوزی
humanness حالت انسانیت
jussive حالت امری
iciness حالت یخی
idiocrasy حالت مخصوص
idle position حالت سکون
locative حالت مکانی
liquid state حالت مایع
linearity حالت طولی
ignition condition حالت احتراق
incipincy حالت نخستین
grittiness حالت شنی
gas phase حالت گازی
amentia حالت هذیان
answer mode حالت جواب
answer mode حالت پاسخ
antisepsis حالت ضد عفونی
arborescence حالت شاخهای
atilt با حالت حمله
automatism حالت خودکاری
balanced state حالت تعادل
balanced state حالت متوازن
balanced state حالت متعادل
balminess حالت مرهمی
borderline state حالت مرزی
burst mode حالت پیوسته
chararcter mode حالت دخشهای
circuit opening حالت مدارباز
affectivity حالت عاطفی
affectedly با حالت بخودگرفته
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
dative حالت برایی
thirstily با حالت تشنگی
possessive حالت اضافه
possessives حالت اضافه
domesticity حالت اهلی
fluidity حالت مایعی
resilience حالت ارتجاعی
crudely در حالت خامی
nervousness حالت عصبانی
defensively با حالت تدافع
defensively حالت دفاعی
defensive حالت تدافع
genitive حالت اضافه
sulkily با حالت قهر
accidentalness حالت اتفاقی
acedia حالت خ-لسه
circumstantiality حالت وکیفیت
colloidal state حالت کلوییدی
command mode حالت فرماندهی
equation of state معادله حالت
equilibrium state حالت تعادل
erectness حالت عمودی
exceptional case حالت استثنایی
excited state حالت برانگیخته
expressive eyes چشمان با حالت
facial expression حالت چهره
febile دارای حالت تب
feminineness حالت زنانه
feminity حالت زنانه
final state حالت پایانی
free wheeling حالت خلاصی
fugitiveness حالت شخص
glassy state حالت شیشهای
vitreus state حالت شیشهای
energy state حالت انرژی
eigenstate حالت انرژی
eburnation حالت عاجی
conjugality حالت زناشویی
continuum state حالت پیوستار
conversational mode حالت محاورهای
corresponding state حالت متنافر
counterpoise حالت تعادل
creaminess حالت سرشیری
deadness حالت مرده
deliverable state در حالت تحویل
deplorble condltion حالت زار
doubtfulness حالت تردید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com