English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (16 milliseconds)
English Persian
individualised حالت ویژه دادن
individualises حالت ویژه دادن
individualising حالت ویژه دادن
individualize حالت ویژه دادن
individualized حالت ویژه دادن
individualizes حالت ویژه دادن
individualizing حالت ویژه دادن
Other Matches
quantum state ویژه حالت
peronality of laws حالت ویژه قانون
bested دارای حالت ویژه
energy eigenstate ویژه حالت انرژی
idiosyncratic وابسته به حالت ویژه
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
crossed controls بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
consecrate ویژه کردن تخصیص دادن
consecrates ویژه کردن تخصیص دادن
consecrating ویژه کردن تخصیص دادن
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
applied هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
foreignize حالت بیگانه دادن یایافتن
nauseates حالت تهوع دست دادن
cold form در حالت سرد شکل دادن
nauseated حالت تهوع دست دادن
nauseate حالت تهوع دست دادن
to set جای دادن [در حالت ایستاده]
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
numeric حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
popper ذرت بودادنی فرف ویژه بو دادن ذرت
poppers ذرت بودادنی فرف ویژه بو دادن ذرت
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
extra <adj.> ویژه
expressing ویژه
specially ویژه
nets ویژه
experts ویژه گر
paticular ویژه
expressed ویژه
special <adj.> ویژه
prerogatives حق ویژه
privilege حق ویژه
prerogative حق ویژه
particular ویژه
special character ویژه
expresses ویژه
expert ویژه گر
net ویژه
particulars ویژه
express ویژه
specialists ویژه گر
specifics ویژه
specific humidity نم ویژه
extra special ویژه
idiocrasy ویژه
specialist ویژه گر
adhoc ویژه
priviege حق ویژه
special ویژه
specific ویژه
peculiar ویژه
nett ویژه
lineaments نشان ویژه
morbid ویژه ناخوشی
prerogatives حق یا امتیاز ویژه
specific heat دمای ویژه
specific drawdown افت ویژه
lineament نشان ویژه
standing orders اوامر ویژه
standing order اوامر ویژه
specialises ویژه گری
lingoes زبان ویژه
specific lattice شبکه ویژه
specific heat گرمای ویژه
specific humidity رطوبت ویژه
prerogative حق یا امتیاز ویژه
prerogative دارای حق ویژه
lingo زبان ویژه
prerogatives دارای حق ویژه
specific weight وزن ویژه
equity capital ارزش ویژه
extra equipment متعلقات ویژه
favourite or vor ویژه مخصوص
zoologist ویژه گرجانورشناسی
versions شرح ویژه
version شرح ویژه
specialists ویژه کار
juveniles ویژه نو جوانان
juvenile ویژه نو جوانان
specialist ویژه کار
indicium نشانه ویژه
gastronomist ویژه گرخوراک
electrical resistivity مقاومت ویژه
nutritionists ویژه گر تغذیه
nutritionist ویژه گر تغذیه
endemical ویژه یک قوم
ecotype بوم ویژه
characteristically نشان ویژه
characteristic نشان ویژه
specific resistance مقاومت ویژه
specific rotation چرخش ویژه
eigenfunction ویژه تابع
specific viscosity گرانروی ویژه
eigenvalue ویژه مقدار
specific volume حجم ویژه
specific weight سنگینی ویژه
specialities ویژه گری
specialty ویژه گری
speciality ویژه گری
specific yield ابدهی ویژه
speleologist ویژه گر غارشناسی
habiliments جامه ویژه
idioms تعبیر ویژه
physiologist ویژه گر فیزیولوژی
physiologists ویژه گر فیزیولوژی
acoustician ویژه گر اواشنود
monographs ویژه نگاشت
monograph ویژه نگاشت
proper volume ویژه حجم
proper function ویژه تابع
monkish ویژه راهبان
monocular ویژه یک چشم
idioms زبان ویژه
idiom تعبیر ویژه
idiom زبان ویژه
rarely بااستادی ویژه
resistivity مقاومت ویژه
specific gravities گرانی ویژه
specific gravity گرانی ویژه
relative density گرانی ویژه
regiospecific جهت ویژه
proper value ویژه مقدار
capital ارزش ویژه
characteristic root ویژه مقدار
specialization ویژه گری
specialization ویژه کاری
garb پوشاک ویژه
dead weights ویژه وزن
dead weight ویژه وزن
byelaw قانون ویژه
particular lien حق حبس ویژه
expert ویژه کار
experts ویژه کار
body guard هنگ ویژه
neurologist ویژه گر اعصاب
net profit سود ویژه
penologist ویژه گر کیفرشناسی
prerogatived دارای حق ویژه
characteristic number ویژه مقدار
preceptorial ویژه اموزگاری
characteristic function ویژه تابع
praetorian guard گارد ویژه
cariologist ویژه گر قلب
extraordinary meeting نشست ویژه
special session نشست ویژه
bylaw قانون ویژه
special character دخشه ویژه
specific donor دهنده ویژه
special deposits سپردههای ویژه
stalling لژ جایگاه ویژه
stall لژ جایگاه ویژه
special effects جلوههای ویژه
special case مورد ویژه
traits نشان ویژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com