Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
allowed quantum state
حالت کوانتومی مجاز
Other Matches
quantum state
حالت کوانتومی
[فیزیک]
[شیمی]
piggyback
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
legit
نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
quantum phonomenon
پدیده کوانتومی
quantum yield
بهره کوانتومی
quantum mechanics
مکانیک کوانتومی
quantum theory
نظریه کوانتومی
quantum number
عدد کوانتومی
quantum optic
اپتیک کوانتومی
quantum statistics
امار کوانتومی
quantum theory of valence
نظریه کوانتومی والانس
quantum wave equation
معادله کوانتومی موج
equatorial quantum number
عدد کوانتومی استوایی
azimuthal quzntum number
عدد کوانتومی سمتی
intrinsic quantum number
عدد کوانتومی ذاتی
magnetic quantum number
عدد کوانتومی مغناطیسی
subsidiary quantum level
ترازهای کوانتومی فرعی
quantum theory
مکانیک کوانتومی
[فیزیک]
quantum physics
مکانیک کوانتومی
[فیزیک]
quantum electrodynamics
الکترودینامیک کوانتومی
[فیزیک]
relativistic quantum theory
نظریه کوانتومی نسبیتی
principle quantum number
عدد کوانتومی اصلی
radial quantum number
عدد کوانتومی شعاعی
main quantum number
عدد کوانتومی اصلی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
authorized level of organization
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
authorrized
مجاز
allowed
مجاز
metonymy
مجاز
permissible
مجاز
licensable
مجاز
tropologic
مجاز
certified
مجاز
authorised
مجاز
admittable
مجاز
rated
مجاز
lawful
مجاز
admissibll
مجاز
admissible
مجاز
commissioned
مجاز
authorized
مجاز
allowable
مجاز
permissive
مجاز
licensed
مجاز
at liberty
مجاز
permitted
مجاز
toluene
حد مجاز
legal
مجاز
ban item
غیر مجاز
bag limit
حد مجاز صید
delegation of authority
مجاز شمردن
contraband
غیر مجاز
bona fide holder
دارنده مجاز
circuit allocated use
مدارچانلهای مجاز
dosing
مقدار مجاز
doses
مقدار مجاز
legitimize
مجاز کردن
licit
روا مجاز
height clearance
ارتفاع مجاز
dose
مقدار مجاز
justifiability
مجاز بودنی
dosed
مقدار مجاز
impermissible
غیر مجاز
idiographic
وابسته به مجاز
allowance
میزان مجاز
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
tolerances
تفاوت مجاز
tolerance
تفاوت مجاز
allowable cargo load
حداکثربار مجاز
authorized bank
بانک مجاز
allowable level
تراز مجاز
allowable load
بار مجاز
allowable stress
تنش مجاز
permit
مجاز کردن
permits
مجاز کردن
permitting
مجاز کردن
working stress
تنش مجاز
authorized allowance
سهمیه مجاز
authorised clerk
واسطه مجاز
allowed vibrations
ارتعاشهای مجاز
lawfully
به طور مجاز
allowable cargo load
بار مجاز
unauthorized
غیر مجاز
tolerance
خطای مجاز
authorized strength
استعداد مجاز
authorized program
برنامه مجاز
authorized manpower
استعدادپرسنلی مجاز
tolerances
خطای مجاز
speed limit
سرعت مجاز
speed limits
سرعت مجاز
admitance
روا مجاز
accredited
مجاز معتبر
authorise
مجاز نمودن
tolerance limit
خطای مجاز
permissible load
بار مجاز
safe load
بار مجاز
legitimised
مجاز کردن
legitimises
مجاز کردن
legitimising
مجاز کردن
legitimization
مجاز کردن
permissible dosage
دوز مجاز
legitimized
مجاز کردن
free
مجاز منفصل
fair game
شکار مجاز
freed
مجاز منفصل
trope
مجاز استعاره
permissible velocity
تندی مجاز
troplogy
مجاز گوئی
permissible velocity
سرعت مجاز
frees
مجاز منفصل
freeing
مجاز منفصل
working load
بار مجاز
permissible deviation
تفاوت مجاز
legitimizes
مجاز کردن
legitimizing
مجاز کردن
complements
حد مجاز مکمل
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
prescribed load
بار مجاز
not allowed
غیر مجاز
settings
شدت مجاز
setting
شدت مجاز
metonym
مجاز مرسل
permissibly
بطور مجاز
complementing
حد مجاز مکمل
licensing hours
زمان مجاز
complement
حد مجاز مکمل
revocable contract
عقد مجاز
allowances
میزان مجاز
complemented
حد مجاز مکمل
figuratively
بطور مجاز
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
tare
وزن مجاز یک فرف
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
authorized parts list
لیست قطعات مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه مجاز اماد
authorized allowance supplies
سهمیه اماد مجاز
authorized manpower
نیروی انسانی مجاز
safe loads tables
جداول بارهای مجاز
taxi stand
ماندگاه مجاز تاکسی
tensile stress
تنش کششی مجاز
rating
نحوه عملکرد مجاز
ratings
نحوه عملکرد مجاز
ranged
مجموعه مقادیر مجاز
range
مجموعه مقادیر مجاز
illigal character
دخشه غیر مجاز
ranges
مجموعه مقادیر مجاز
security
مشخصات کاربران مجاز
maximum permissible load
بار مجاز حداکثر
number
مجموعه مقادیر مجاز
numbers
مجموعه مقادیر مجاز
acceptance tolerance
حد مجاز قابل قبول
allowable cabin load
بار مجاز هواپیما
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
allowed energy levels
ترازهای انرژی مجاز
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
permissible dosage
میزان داروی مجاز
maximum permissible voltage
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
personnel authorization
سطح پرسنلی مجاز
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
circuit allocated use
سهمیه مدارهای مجاز
manpower cieling
حداکثرنیروی انسانی مجاز
personnel authorization
جدول پرسنلی مجاز
prescribed load
بار مهمات مجاز
illigal character
کاراکتر غیر مجاز
illicit advertising
تبلیغ غیر مجاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com