English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
reduced lighting حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
Other Matches
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
dim light چراغ جنگی
light line خط چراغ جنگی
tactical march حرکت جنگی
reduced lighting حرکت با چراغ کم نور
phase line خط مبداء حرکت جنگی
wake light چراغ تشخیص خط حرکت ناو
maneuver حرکت جنگی مانور کردن
escry فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
warship کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
warships کشتی جنگی ناو جنگی
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
driving licenses گواهینامه رانندگی
wheel gloves دستکش رانندگی
motoring offences جرائم رانندگی
drives رانندگی کردن
staging رانندگی کالسکه
driving licences گواهینامه رانندگی
driving licence گواهینامه رانندگی
chauffeurs رانندگی کردن
chauffeuring رانندگی کردن
chauffeured رانندگی کردن
radius of action ناحیه رانندگی
driving موثر رانندگی
driving experience تجربه رانندگی
chauffeur رانندگی کردن
drive رانندگی کردن
road traffic offences جرائم راهنمایی و رانندگی
drives رانندگی ارابه مسابقهای
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
drunken driving رانندگی در حال مستی
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
drive رانندگی ارابه مسابقهای
pull ahead جلو زدن [در رانندگی]
to drive a car رانندگی کردن خودرویی
karting رانندگی با اتومبیل کوچک
vehicle registration office اداره راهنمایی و رانندگی
department of motor vehicles [DMV] [American E] اداره راهنمایی و رانندگی
Road signs علائم راهنمایی و رانندگی جاده
to drive on dimmed [dipped] headlights با نور پایین رانندگی کردن
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
Here ist my driving licence card. بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
iceboat قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
to pass your driver's license test at the first attempt آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
lamps چراغ
nightlight چراغ کم سو
lamp چراغ
white steaming light چراغ
overtaking light چراغ
lamplighter چراغ چی
nightlights چراغ کم سو
lampad چراغ
lampers چراغ
dogfights سگ جنگی
battle line خط جنگی
service جنگی
dogfight سگ جنگی
tactical جنگی
bristly جنگی
serviced جنگی
martin جنگی
warlike جنگی
scrapper جنگی
fighting جنگی
martial جنگی
tactically جنگی
standing light چراغ ثابت
pocket lamp چراغ قوه
gas flame چراغ گازی
nightlight چراغ خواب
safety lamp چراغ اطمینان
dashboard light چراغ داشبورد
nightlights چراغ خواب
torch light چراغ قوهای
warning light چراغ خطر
portable lamp چراغ گردان
portable lamp چراغ سیار
dome light چراغ برجک
come-on چراغ زدن
come-ons چراغ زدن
stoplights چراغ ترمز
lampshade گنبدهی چراغ
lampshades گنبدهی چراغ
stoplight چراغ ترمز
leading light چشم و چراغ
pressure lamp چراغ تلمبهای
leading lights چشم و چراغ
safety lamp چراغ ایمنی
portable standard چراغ ایستا
electric bulb چراغ برق
portable standard چراغ مطالعه
electric torch چراغ قوهای
standing light چراغ پلیسی
lamppost تیر چراغ
lamp stand چراغ دان
kerosone نفت چراغ
kerosine نفت چراغ
indicating lamp چراغ راهنما
incandescent mantle توری چراغ
blind چراغ چشمک زن
blinded چراغ چشمک زن
head lamp چراغ پیشانی
lampron چراغ موشی
lightest چراغ راهنمایی
light list چراغ نامه
light house چراغ دریایی
lucernal چراغ دار
mantle burner چراغ توری
mantle lamp چراغ توری
traffic signal چراغ راهنمایی
landing light چراغ فرود
light چراغ راهنمایی
lighted چراغ راهنمایی
blinds چراغ چشمک زن
gaslight چراغ گاز
lampblack دوده چراغ
flashing light چراغ چشمک زن
flash light چراغ قوه
fixed light چراغ ثابت
limelight چراغ یانورقوی
stop light چراغ ترمز
fanal چراغ گشتی
stop lamp چراغ ترمز
paraffin oil نفت چراغ
torch چراغ قوه
torched چراغ قوه
miner's lamp چراغ معدن
occulting light چراغ ممتد
torches چراغ قوه
torching چراغ قوه
stereopticon چراغ عکس
alcohol burner چراغ الکلی
beacon چراغ دریایی
traffic lights چراغ راهنمایی
traffic light چراغ راهنمایی
bunsen burner چراغ بونزن
bunsen burners چراغ بونزن
neon چراغ نئون
spotlight چراغ نورافکن
spotlighted چراغ نورافکن
spotlighting چراغ نورافکن
spotlights چراغ نورافکن
beacons چراغ دریایی
aiming post light چراغ شاخص
aiming light چراغ شاخص
activity light چراغ فعالیت
acetylene burner چراغ استیلنی
abat jour پرتوافکن چراغ
magic lanterns چراغ عکس
magic lantern چراغ عکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com