Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
whip
حرکت تند وسریع و با ضربت
whipped
حرکت تند وسریع و با ضربت
whips
حرکت تند وسریع و با ضربت
Other Matches
rap
ضربت تند وسریع زدن
raps
ضربت تند وسریع زدن
jerked
حرکت تند وسریع
jerk
حرکت تند وسریع
scuds
حرکت تند وسریع
scurried
حرکت تند وسریع
jerks
حرکت تند وسریع
scud
حرکت تند وسریع
flitter
حرکت تند وسریع
scudded
حرکت تند وسریع
scurrying
حرکت تند وسریع
scurries
حرکت تند وسریع
scurry
حرکت تند وسریع
jerking
حرکت تند وسریع
bump
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shock
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocked
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
schuss
لغزش بطورمستقیم وسریع
storm boat
قایق سبک وسریع السیر
whip up
<idiom>
به راحتی وسریع به انجام رساندن
Brig
نوعی کشتی دو دگلی سبک وسریع السیر
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
whacks
صدای ضربت ضربت
whack
صدای ضربت ضربت
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
microbarograph
هوا سنجی که تغییرات کوچک وسریع هوا را ضبط کند
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
biff
ضربت
pounds
ضربت
slipe
ضربت
hew
ضربت
whang
ضربت
shock
ضربت
jars
ضربت
biffs
ضربت
bat
ضربت
bats
ضربت
jow
ضربت
biffing
ضربت
batted
ضربت
biffed
ضربت
shocked
ضربت
hewing
ضربت
pounding
ضربت
pounded
ضربت
stroke
ضربت
blows
ضربت
blow
ضربت
bump
ضربت
skelpit
ضربت
skelp
ضربت
percussion
ضربت
hews
ضربت
concussion
ضربت
stroked
ضربت
coup
ضربت
pound
ضربت
strokes
ضربت
inflictor
ضربت زن
hewed
ضربت
inflicter
ضربت زن
coups
ضربت
plunk
ضربت
jar
ضربت
slapped
ضربت
buffets
ضربت
buffeting
ضربت
slapping
ضربت
buff
ضربت
buffs
ضربت
strike
ضربت
dinge
ضربت
canvass
ضربت
jarred
ضربت
canvassing
ضربت
knoit
ضربت
thump
ضربت
thumped
ضربت
thumping
ضربت
thumps
ضربت
dint
ضربت
slap
ضربت
canvasses
ضربت
canvassed
ضربت
slaps
ضربت
larrup
ضربت
stroking
ضربت
buffet
ضربت
thwacked
ضربت
shocks
ضربت
thwacks
ضربت
buffeted
ضربت
ding
ضربت
thwacking
ضربت
thwack
ضربت
strikes
ضربت
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
hammered
ضربت زدن
counter
ضربت متقابل
slogs
ضربت سخت
he got it in the neck
ضربت سخت یا
slogged
ضربت سخت
contuse
ضربت زدن
jow
ضربت زدن
hammer blow
ضربت قوچ
dented
جای ضربت
slogging
ضربت سخت
slog
ضربت سخت
hammer
ضربت زدن
bob
ضربت زدن
sledgehammer
ضربت موثر
beats
ضربت موسیقی
sledgehammers
ضربت موثر
riposte
ضربت سریع
beat
ضربت موسیقی
riposted
ضربت سریع
ripostes
ضربت سریع
bobbing
ضربت زدن
riposting
ضربت سریع
bobs
ضربت زدن
swipe
ضربت سخت
knock
مشت ضربت
death blow
ضربت مهلک
by blow
ضربت تصادفی
death blow
ضربت کشنده
inflicter
ضربت اور
traumatism
اثر ضربت
leadoff
اغاز ضربت
nobs
ضربت برسر
lay on blows
ضربت زدن
nob
ضربت برسر
infliction
ضربت زنی
deathblow
ضربت مهلک
inflictor
ضربت اور
concussion
ضربت سخت
respirator
ضربت گیر
hack
ضربت بریدن
hacked
ضربت بریدن
pash
ضربت خردکننده
knocked
مشت ضربت
inflict
ضربت زدن
knocks
مشت ضربت
hammers
ضربت زدن
hacks
ضربت بریدن
inflicts
ضربت زدن
respirators
ضربت گیر
inflicting
ضربت زدن
inflicted
ضربت زدن
sock
ضربت زدن
slugged
ضربت مشت
flying squads
گروه ضربت
shocks
صدمه ضربت
cracks
شکاف ضربت
crack
شکاف ضربت
slapping
ضربت سریع
slapped
ضربت سریع
slap
ضربت سریع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com