English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
automatism حرکت خودبخود
Other Matches
autotomic متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autotomous متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autonomic خودبخود
spontaneously خودبخود
automatically خودبخود
autotomy تقسیم خودبخود
spontaneous generation پیدایش خودبخود
instinctive خودبخود غیر ارادی
autotomize انفصال خودبخود پیداکردن
instinctively بطور غیرارادی خودبخود
self-starter خودبخود شروع شونده
self-starters خودبخود شروع شونده
autogenesis تولید مثل خودبخود
autotroph قابل تغذیه خودبخود
self reacting خودبخود واکنش کننده
secundine naturam بومی وار خودبخود
autotomize تقسیم خودبخود کردن
autogenic تولید شده بطور خودبخود
self lubricating خودبخود روغن کاری شونده
autogenous تولید شده بطور خودبخود
thermotaxis تنظیم خودبخود حرارت در بدن دماواکنش
unprompted ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
moves حرکت
progress حرکت
moved حرکت
haviour حرکت
move حرکت
departures حرکت
travel حرکت
motionless بی حرکت
traveled حرکت
behaviour حرکت
afloat در حرکت
agog در حرکت
shifts حرکت
shift حرکت
stationary بی حرکت
departure حرکت
demeanour حرکت
stock-still بی حرکت
geste حرکت
travels حرکت
vapid بی حرکت
gest حرکت
moveless بی حرکت
shifted حرکت
progressed حرکت
animals حس و حرکت
motions حرکت
motioning حرکت
animations حرکت
animation حرکت
immobile بی حرکت
still بی حرکت
stiller بی حرکت
stillest بی حرکت
stills بی حرکت
movement حرکت
motioned حرکت
traverses حرکت
traversing حرکت
agoing در حرکت
ambulation حرکت
locomotion حرکت
as you were حرکت از نو
maneuver حرکت
frozen بی حرکت
inert بی حرکت
behavior حرکت
behaviuor حرکت
progressing حرکت
traversed حرکت
running در حرکت
traverse حرکت
motion حرکت
stir حرکت
stirred حرکت
stirrings حرکت
stirs حرکت
gesture حرکت
gestured حرکت
gesturing حرکت
animal حس و حرکت
progresses حرکت
stock still بی حرکت
square move حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
circulations حرکت
oi در حرکت
on the move در حرکت
otiose بی حرکت
statist بی حرکت
circulation حرکت
scrolling حرکت
stirabout حرکت
sedentary بی حرکت
vowel point حرکت
pats بی حرکت
demeanor حرکت
patted بی حرکت
patting بی حرکت
pat بی حرکت
crossest حرکت سمتی
zigzagging حرکت زیگزاگ
zigzagging حرکت مارپیچی
crosses حرکت سمتی
shuttle حرکت شاتل
shuttled حرکت شاتل
crosser حرکت سمتی
cross حرکت سمتی
switches نافم حرکت
whirls حرکت گردابی
zigzags حرکت زیگزاگ
whirl حرکت گردابی
whirled حرکت گردابی
whirling حرکت گردابی
switch نافم حرکت
zigzags حرکت مارپیچی
switched نافم حرکت
shuttles حرکت شاتل
cycling حرکت پاندولی
traversing حرکت درسمت
slow motion حرکت کند
traverses حرکت درسمت
traversed حرکت درسمت
pin down <idiom> از حرکت بازداشتن
traverse حرکت درسمت
rotation حرکت وضعی
Y direction حرکت عمودی
silence ایست بی حرکت
slacks گیر در حرکت
slackest گیر در حرکت
slack گیر در حرکت
silencing ایست بی حرکت
winning move حرکت برنده
X direction حرکت افق
silences ایست بی حرکت
silenced ایست بی حرکت
naturals حرکت در عنوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com