Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
English
Persian
sinuosity
حرکت موجی
wave motion
حرکت موجی
Search result with all words
ripple
بطور موجی حرکت کردن
rippled
بطور موجی حرکت کردن
ripples
بطور موجی حرکت کردن
rippling
بطور موجی حرکت کردن
steady state wave motion
حرکت موجی پایا
undulation
حرکت موجی زیروبم
Other Matches
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
undulatory
موجی
flexural
موجی
flecky
موجی
flexuous
موجی
flexuose
موجی
wavelike
موجی
sinuate
موجی
sinuous
موجی
wave mecanics
مکانیک موجی
cyma reversa
موجی جمع
threads
موجی کردن
cyma
گچ بری موجی
cima
گچ بری موجی
cyma recta
موجی افتاده
cyma
گچ بری موجی
radiant energy
نیروی موجی
corrugate
موجی شدن
sinuous flow
جریان موجی
thread
موجی کردن
doucine
گچ بری موجی
gorge
[گچ بری موجی]
impedance level
مقاومت موجی
waviness
حالت موجی
undulatory current
جریان موجی
wave function
تابع موجی
plungers
موجی که ناگهان می شکند
plunger
موجی که ناگهان می شکند
vermiculate
دارای خطوط موجی
repand
دارای حاشیه موجی
half wave rectifier
یکسوکننده نیم موجی
full wave rectifier
یکسوکننده تمام موجی
sinuous
دارای شیارهای موجی
sinuate
دارای حاشیه موجی
cymatium
گچ بری موجی شکل
ripple sort
مرتب کردن موجی
schrodinger wave mechanics
مکانیک موجی شرودینگر
shell-shocked
موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
crisfate
دارای حاشیه موجی
undulaory
موجی نوسانی موج نما
shouldered
سمت موجی که هنوز نشکسته
waves
موجی بودن موج زدن
shoulder
سمت موجی که هنوز نشکسته
waved
موجی بودن موج زدن
shouldering
سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulders
سمت موجی که هنوز نشکسته
wave
موجی بودن موج زدن
waving
موجی بودن موج زدن
corrugated iron
اهن موجی یاچین دار
spiller
موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
creese
یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
cosmic microwave radiation background
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
radiant flux
درجه نشر و تراوش نیروی موجی
A wave of anger swept over the entire world .
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
surges
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
kymograph
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
strigil
برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
electromagnetic wave
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
bow wave
موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stream takeoff
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
sinuous weft
نخ پود زیر
[این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.]
stabile
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
k day
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
animations
حرکت
move
حرکت
stirs
حرکت
maneuver
حرکت
stirred
حرکت
stirrings
حرکت
moved
حرکت
frozen
بی حرکت
travel
حرکت
inert
بی حرکت
animation
حرکت
hold still
<idiom>
بی حرکت
gest
حرکت
stock-still
بی حرکت
geste
حرکت
moveless
بی حرکت
square move
حرکت
running
در حرکت
motionless
بی حرکت
stationary
بی حرکت
motioned
حرکت
afloat
در حرکت
agog
در حرکت
haviour
حرکت
shifts
حرکت
shifted
حرکت
traveled
حرکت
travels
حرکت
demeanor
حرکت
vapid
بی حرکت
vowel point
حرکت
otiose
بی حرکت
progressing
حرکت
progresses
حرکت
locomotion
حرکت
moves
حرکت
progressed
حرکت
shift
حرکت
on the move
در حرکت
oi
در حرکت
progress
حرکت
departures
حرکت
departure
حرکت
demeanour
حرکت
traversed
حرکت
animals
حس و حرکت
behavior
حرکت
behaviuor
حرکت
motions
حرکت
motioning
حرکت
animal
حس و حرکت
traverses
حرکت
statist
بی حرکت
traversing
حرکت
stirabout
حرکت
stock still
بی حرکت
ambulation
حرکت
as you were
حرکت از نو
agoing
در حرکت
behaviour
حرکت
gestured
حرکت
gesture
حرکت
traverse
حرکت
scrolling
حرکت
patting
بی حرکت
still
بی حرکت
patted
بی حرکت
stir
حرکت
stillest
بی حرکت
stills
بی حرکت
pats
بی حرکت
pat
بی حرکت
sedentary
بی حرکت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com