Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English
Persian
harmonic motion
حرکت هماهنگ
Search result with all words
synchronised
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
damped harmonic motion
حرکت هماهنگ میرا
simple harmonic motion
حرکت هماهنگ ساده
Other Matches
synchronised
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
harmonic
هماهنگ
monotone
هماهنگ
consonant
هماهنگ
coordinated
هماهنگ
consonants
هماهنگ
harmonious
هماهنگ
synchronous
هماهنگ
harmonic vibration
ارتعاش هماهنگ
harmonic
هماهنگ همساز
proportional
متقابل یا هماهنگ
coordinator
هماهنگ کننده
coordinate
هماهنگ ساختن
cooperating bishop
دو فیل هماهنگ
coordination
هماهنگ سازی
harmonic oscillator
نوسانگر هماهنگ
harmonic wave
موج هماهنگ
subharmonic
هماهنگ فرعی
harmonizing
هماهنگ کردن
harmonize
هماهنگ کردن
harmonising
هماهنگ کردن
harmonizes
هماهنگ کردن
harmonised
هماهنگ کردن
sequencer
شیر هماهنگ
harmonises
هماهنگ کردن
harmonized
هماهنگ کردن
coordinate
متناسب یا هماهنگ کردن
coordinating authority
مقام هماهنگ کننده
synchronizing mechanism
ساز و کار هماهنگ
creeping attack
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
autosyn
هماهنگ کننده خودکار
sequence valve
شیر هماهنگ کننده
executive area
ناحیه هماهنگ ساز
damped harmonic oscillator
نوسانگر هماهنگ میرا
fire support coordinator
هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
screen coordinator
هماهنگ کنند پوشش دریایی
bsc
SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
monotone
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
concrescent
دارای رشد مشترک یا هماهنگ
compatability
قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
area coordination group
گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
proportional clothing
لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
cim
استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orient
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
pseudostereo
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
cim
استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
orchestrate
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fire coordination
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
orchestrated
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
flight coordination
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
coordinate
هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
the concert of europe
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
stabile
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
coordinated procurement
عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
antivignetting filter
صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
fire support coordination
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
hamilton's equations of motion
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
k day
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
haviour
حرکت
inert
بی حرکت
motion
حرکت
traverses
حرکت
traversing
حرکت
motioning
حرکت
motioned
حرکت
running
در حرکت
agoing
در حرکت
ambulation
حرکت
moved
حرکت
as you were
حرکت از نو
behavior
حرکت
moves
حرکت
vapid
بی حرکت
stock-still
بی حرکت
travel
حرکت
moveless
بی حرکت
motionless
بی حرکت
afloat
در حرکت
behaviour
حرکت
agog
در حرکت
shifts
حرکت
shifted
حرکت
shift
حرکت
demeanour
حرکت
demeanor
حرکت
traveled
حرکت
departure
حرکت
stationary
بی حرکت
traversed
حرکت
traverse
حرکت
frozen
بی حرکت
behaviuor
حرکت
geste
حرکت
gest
حرکت
progressing
حرکت
progresses
حرکت
progressed
حرکت
progress
حرکت
departures
حرکت
travels
حرکت
stir
حرکت
immobile
بی حرکت
locomotion
حرکت
animations
حرکت
hold still
<idiom>
بی حرکت
square move
حرکت
scrolling
حرکت
statist
بی حرکت
stirabout
حرکت
stock still
بی حرکت
vowel point
حرکت
animal
حس و حرکت
animals
حس و حرکت
animation
حرکت
stillest
بی حرکت
patting
بی حرکت
patted
بی حرکت
pats
بی حرکت
pat
بی حرکت
stiller
بی حرکت
sedentary
بی حرکت
still
بی حرکت
stills
بی حرکت
movement
حرکت
circulations
حرکت
circulation
حرکت
stirred
حرکت
stirs
حرکت
gesturing
حرکت
stirrings
حرکت
gesture
حرکت
otiose
بی حرکت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com