Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (28 milliseconds)
English
Persian
shield
حفاظ پیدا کردن
shields
حفاظ پیدا کردن
Other Matches
hang up
<idiom>
حفاظ ،محکم کردن
scabbard
حفاظ غلاف کردن
scabbards
حفاظ غلاف کردن
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
average
پیدا کردن
averages
پیدا کردن
to pick up
پیدا کردن
to search out
پیدا کردن
pin point
پیدا کردن
gains
پیدا کردن
gained
پیدا کردن
track
پیدا کردن
averaged
پیدا کردن
smell out
با بو پیدا کردن
averaging
پیدا کردن
to pluck up one's heart
دل پیدا کردن
tracked
پیدا کردن
tracks
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
to look up
پیدا کردن
gain
پیدا کردن
finds
پیدا کردن
detect
پیدا کردن
detected
پیدا کردن
detects
پیدا کردن
detecting
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
find
پیدا کردن
give tongue
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
demonetize
تنزل پیدا کردن
qualify
شایستگی پیدا کردن
tout
خریدار پیدا کردن
qualifies
شایستگی پیدا کردن
take to
تمایل پیدا کردن به
touted
خریدار پیدا کردن
dampening
رطوبت پیدا کردن
dampened
رطوبت پیدا کردن
dampen
رطوبت پیدا کردن
to work out something
حل چیزی را پیدا کردن
take to
تمایل پیدا کردن
prove opplicable
مصداق پیدا کردن
dampens
رطوبت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
چاره پیدا کردن
touting
خریدار پیدا کردن
touts
خریدار پیدا کردن
to win fame
شهرت پیدا کردن
to take umbra at
رنجش پیدا کردن از
come to an agreement
موافقت پیدا کردن
to think out
با فکر پیدا کردن
luff
لنگر پیدا کردن
preempt
حق تقدم پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
converges
تقارت پیدا کردن
hade
تمایل پیدا کردن
converged
تقارت پیدا کردن
stammered
لکنت پیدا کردن
converging
تقارت پیدا کردن
liaise
ارتباط پیدا کردن
liaised
ارتباط پیدا کردن
liaises
ارتباط پیدا کردن
liaising
ارتباط پیدا کردن
stammers
لکنت پیدا کردن
equation of payments
قاعده پیدا کردن
to spring a leaguer
رخنه پیدا کردن
decline
شیب پیدا کردن
to take a ply
تمایل پیدا کردن
declining
شیب پیدا کردن
stammer
لکنت پیدا کردن
declines
شیب پیدا کردن
to become a necessity
لزوم پیدا کردن
converge
تقارت پیدا کردن
declined
شیب پیدا کردن
waver
فتور پیدا کردن دو دل بودن
genealogize
شجره کسی را پیدا کردن
cabbage
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
کش رفتن رشد پیدا کردن
wavered
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to come to an understanding
پیدا کردن سازش پیداکردن
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
out maneuver
برتری مانور پیدا کردن
to make the pot boi;
معاش خود را پیدا کردن
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
to pick up
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to pick out
باگوش پیدا کردن دریافتن
to rummage out
با جستجوی زیاد پیدا کردن
read between the lines
<idiom>
پیدا کردن مفهوم ضمنی
to nerve oneself
قوت قلب پیدا کردن
respiring
امید تازه پیدا کردن
respires
امید تازه پیدا کردن
wavering
فتور پیدا کردن دو دل بودن
shock
هول وهراس پیدا کردن
respired
امید تازه پیدا کردن
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
hit on/upon
<idiom>
پیدا کردن چیزی که میخواهی
shocked
هول وهراس پیدا کردن
shocks
هول وهراس پیدا کردن
radar trapping
اختلال پیدا کردن رادار
respire
امید تازه پیدا کردن
deeping of capital
عمق پیدا کردن سرمایه
wavers
فتور پیدا کردن دو دل بودن
bilge
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
fumbled
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swell
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumble
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiating
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates
مختنق کردن خناق پیدا کردن
swelled
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swells
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiate
مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbles
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiated
مختنق کردن خناق پیدا کردن
to seek somebody out
جستجو برای پیدا کردن کسی
rubbed
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to get the upper hand
برتری جستن تفوق پیدا کردن
rub
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
wavered
تردید پیدا کردن تبصره قانون
surging
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
rubs
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
unbalancing
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalance
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
radio direction finding
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
wavers
تردید پیدا کردن تبصره قانون
pull oneself together
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
wavering
تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver
تردید پیدا کردن تبصره قانون
to get a meat for a bird
برای مرغی جفت پیدا کردن
scare up
<idiom>
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
ruts
شور پیدا کردن فحل شدن
short
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rut
شور پیدا کردن فحل شدن
shortest
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
make out
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to orient oneself
چهار سوی خود را پیدا کردن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunges
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
warm to one's work
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
leadingquestion
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to make friends
[to make connections]
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
to get to somebody
[something]
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
grapnels
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
cunclude
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
proceeded
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceed
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
divide
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
diachrony
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
divides
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
grapnel
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
to always find something to gripe about
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
finds
کشف کردن پیدا کردن
find
کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
curve fitting
روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
homing
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
mantelet
حفاظ
shelter
حفاظ
sheltered
حفاظ
sheltering
حفاظ
disposed
بی حفاظ
cover
حفاظ
safeguard
حفاظ
covers
حفاظ
coverings
حفاظ
shelters
حفاظ
protected
در حفاظ
umbrella
حفاظ
coverture
حفاظ
safeguards
حفاظ
bleak
بی حفاظ
bleaker
بی حفاظ
bleakest
بی حفاظ
shelterless
بی حفاظ
bleakly
بی حفاظ
sconce
حفاظ
awnings
حفاظ
awning
حفاظ
safeguarding
حفاظ
unsheltered
<adj.>
بی حفاظ
umbrellas
حفاظ
safeguarded
حفاظ
guardrail
سیم حفاظ
overhead cover
حفاظ بالای سر
hangars
پناهنگاه حفاظ
metal conduit
لوله حفاظ
hangar
پناهنگاه حفاظ
biological shield
حفاظ زیستی
soft missile base
سکوی بی حفاظ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com