English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (2 milliseconds)
English Persian
maintenance of membership حمایت از عضویت
Other Matches
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
memberships عضویت
fellowship عضویت
membership عضویت
fellowships عضویت
membership of the parliament عضویت پارلمان
membership group گروه عضویت
membership character ویژگی عضویت
group membership عضویت گروهی
enters داخل عضویت شدن
enter داخل عضویت شدن
adhesion انضمام قبول عضویت
seceding از عضویت خارج شدن
entered داخل عضویت شدن
ipso facto عضویت خود بخودی
card-carrying دارای کارت عضویت
membership of legislative assembly عضویت مجلس مقننه
secedes از عضویت خارج شدن
seceded از عضویت خارج شدن
secede از عضویت خارج شدن
enrolls عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolling عضویت دادن درفهرست واردکردن
enroll عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolled عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrol عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrols عضویت دادن درفهرست واردکردن
clubbabble قابل عضویت درباشگاه یامجمع
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
panel صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
vindication حمایت
belay حمایت
lee حمایت
auspices حمایت
patronage حمایت
sponsorship حمایت
protection حمایت
egis حمایت
abetment حمایت
advocation حمایت
aid حمایت
aiding حمایت
protectorship حمایت
aided حمایت
support حمایت
in suppotrtof به حمایت
price support حمایت قیمتی
dynamic balay حمایت متحرک
emotional support حمایت عاطفی
partisanship هواخواهی حمایت
sheltering محافظت حمایت
self support حمایت از خود
vindicating حمایت کردن از
propugn حمایت کردن از
covering a man حمایت فوروارد
belayer حمایت کننده
vindicative حمایت امیز
price support حمایت قیمت
overprotection حمایت مفرط
vindicable حمایت کردنی
shelters محافظت حمایت
to take under one's wing حمایت کردن
maintrain حمایت کردن از
sheltered محافظت حمایت
vindicates حمایت کردن از
protection حراست حمایت
aid حمایت کردن
aided حمایت کردن
aiding حمایت کردن
defend حمایت کردن
defended حمایت کردن
defending حمایت کردن
defends حمایت کردن
support حمایت کردن
shelter محافظت حمایت
to agitate [for] حمایت کردن
to defend [from] حمایت کردن [از]
maintenance حمایت خرجی
protecting حمایت کردن
vindicated حمایت کردن از
uphold حمایت کردن از
upholds حمایت کردن از
sustain حمایت کردن از
sustained حمایت کردن از
sustains حمایت کردن از
vindicate حمایت کردن از
protects حمایت کردن
protect حمایت کردن
vindicatory مربوط به دفاع و حمایت
protege حمایت شده شاگرد
statolatry حمایت ازقدرت مرکزی
stand one's ground <idiom> حمایت از جایگاه شخص
consumerism حمایت از مصرف کننده
assist پیوستن به حمایت کردن از
espouses شوهردادن حمایت کردن از
espousing شوهردادن حمایت کردن از
consumer protection حمایت از مصرف کننده
bring up صعود با حمایت از بالا
belay on علامت با طناب در حمایت
auspice سایه حمایت توجهات
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
assists پیوستن به حمایت کردن از
environmetal protection حمایت محیط زیستی
espoused شوهردادن حمایت کردن از
stead گذاشتن حمایت کردن
assisted پیوستن به حمایت کردن از
espouse شوهردادن حمایت کردن از
assisting پیوستن به حمایت کردن از
protectionism مکتب طرفدار حمایت
protectionism سیستم حمایت از تولیدات داخلی
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
protectionist طرفدار حمایت از صنایع داخلی
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
protectionist طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
Thank you for your support با تشکر برای حمایت شما.
protectionists طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
farm price supports حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
supportable حمایت کردنی تاب اوردنی
protectionists طرفدار حمایت از صنایع داخلی
consumer organization سازمان حمایت از مصرف کنندگان
price support system نظام قیمتهای حمایت شده
noblemen شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
nobleman شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
in law کسی که تحت حمایت قانون است
to stand by a person از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
maintenance of membership هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
out law کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
cards کارت تبریک کارت عضویت
card کارت تبریک کارت عضویت
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
mercantilism روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
to stand up for پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
suporting cells یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
to give a knee to حمایت کردن تایید کردن
asserts حمایت کردن ازاد کردن
stick up for <idiom> کمک کردن ،حمایت کردن
asserting حمایت کردن ازاد کردن
asserted حمایت کردن ازاد کردن
assert حمایت کردن ازاد کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com