English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
English Persian
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
outside [stock exchange] <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
Search result with all words
over the counter خارج از بورس فروخته شده
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
over-the-counter trading of securities بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter interbank transactions داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
Other Matches
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
stock exchnge بورس
bourse بورس
stock exchanges بورس سهام
in stock <idiom> روی بورس
bourse [in a non-English-speaking country] بورس سهام
stock exchange بورس سهام
bull بورس تصنعی
commodity exchange بورس مواداولیه
commodity exchange بورس کالا
commodities exchange بورس کالا
bulls بورس تصنعی
speculator بورس باز
speculators بورس باز
gambler بورس باز
gamblers بورس باز
transaction on change معامله در بورس
bourse مبادله بورس
stock exchange بورس سهام
stock broker کارگزار بورس
stock broker دلال بورس
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
stock markets بورس سهام وارز
stock market بورس کالاهای مختلف
stock market بورس سهام وارز
jobber دلال یاکارگزار بورس
bulls سفته باز بورس
stock exchanges بورس اوراق بهادار
bull سفته باز بورس
stock exchange بورس اوراق بهادار
stock exchange بورس اوراق بهادار
bourse [in a non-English-speaking country] بورس اوراق بهادار
stock markets بورس کالاهای مختلف
grant بورس تحصیلی یا پژوهشی
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
granted بورس تحصیلی یا پژوهشی
baltic exchange بازار بورس بالتیک
grants بورس تحصیلی یا پژوهشی
stockbroking دلالی بورس واوراق بهادار
stockbrokerage دلالی بورس واوراق بهادار
settling days روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
exchanging جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanges جای معاملات ارزی و سهامی بورس
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
burse بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
bear سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bears سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
external خارج
off side خارج از خط
outed خارج
out of tune خارج
out- خارج
forth of خارج از
abroad خارج
out خارج
outside [of] <adv.> خارج [از]
outsides در خارج
aroint خارج شو
outside در خارج
outside خارج
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
non combatant خارج از صف
out of خارج از
off خارج از
out [of] <adv.> خارج [از]
out-of- خارج از
non-combatant خارج از صف
outsides خارج
per خارج از
non-combatants خارج از صف
externals خارج
externally از خارج
derailed از خط خارج کردن
to fall out خارج شدن
beside the question خارج از موضوع
outbound مربوط به خارج
beside the mark خارج ازموضوع
over the side خارج از ناو
ouyby خارج از دور از
begone خارج شو عزیمت کن
bring out خارج کردن
derail از خط خارج شدن
outbye خارج از دور از
outboard bearing یاتاقان خارج
out of turn خارج از نوبت
oversea خارج از کشور
derails از خط خارج کردن
derails از خط خارج شدن
nonsense خارج از منطق
anieoro از داخل به خارج
eccentric خارج از مرکز
eccentrics خارج از مرکز
standaway خارج از بدن
submultiple خارج قسمت
off duty خارج از خدمت
phase out خارج کردن
off duty خارج از نگهبانی
acentric خارج از مرکز
abaxile خارج از مرکز
derail از خط خارج کردن
outbound خارج ازمحدوده
derailing از خط خارج شدن
derailing از خط خارج کردن
soto uke دفاع از خارج
blow out به خارج دمیدن
extramarital خارج از زناشویی
exterritorial خارج الملکتی
expulse خارج کردن
overseas خارج ازکشور
extramundane خارج دنیایی
endarch متشکل در خارج
emissive خارج شونده
extraterritorial خارج الارضی
egress خارج شدن
extra cosmical خارج ازعالم
outdoors خارج از منزل
extra professional خارج حرفهای
extrauterine خارج رحمی
extravascular خارج رگی
extramarital خارج ازدواجی
without بطرف خارج
extragalactic خارج کهکشانی
extracellular خارج سلولی
extra spectral خارج طیفی
extra regular خارج ازقاعده
fescennine خارج ازاخلاق
foreign market بازار خارج
ejecting خارج کردن
ejected خارج کردن
eject خارج کردن
out of action خارج ازنبرد
out of door خارج ازمنزل
out of line خارج از خط جبهه
out of phase خارج از فاز
off key خارج از مایه
ejects خارج کردن
abroad خارج از کشور
off center خارج از مرکز
double out 081 خارج
out of در خارج بواسطه
popping خارج شدن
neither here nor there خارج ازموضوع
out-of- در خارج بواسطه
cross country خارج از جاده
not to the point خارج از موضوع
out of question خارج از موضوع
out of proportion خارج از اندازه
to pass off خارج شدن
out خارج بیرون
quotients خارج قسمت
from the outside از خارج [از جایی]
away دوراز خارج
issue خارج شدن
issued خارج شدن
issues خارج شدن
out خارج از حدود
out- خارج بیرون
emigration مهاجرت به خارج
out- خارج از حدود
outside به سمت خارج
outsides به سمت خارج
outed خارج بیرون
outed خارج از حدود
inaccessible خارج از دسترس
quotient خارج قسمت
off season خارج از فصل
extraction خارج کردن
ungracious خارج از نزاکت
exits خارج شدن
exit خارج شدن
unship خارج کردن
extra-marital خارج از زناشویی
tort خارج از قرارداد
torts خارج از قرارداد
void خارج شدن
to rule out خارج کردن
derailed از خط خارج شدن
discharge خارج کردن
irrelevant خارج از موضوع
To fall out. از صف خارج شدن
out of doors خارج ازمنزل
alfresco خارج از منزل
from out of town از خارج [از شهر]
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
discharges خارج کردن
from outside از خارج [از شهر]
extraneous خارج از قلمروچیزی
defenestration پرتاب به خارج پنجره
expellant خارج کننده دافع
disseise ازتصرف خارج کردن
expectorate ازشش خارج کردن
citizen abroad شهروند مقیم خارج
endarchy امتداد از مرکز به خارج
exfiltration خارج کردن از میدان
exoenzyme انزیم خارج سلولی
eversion پیچش کف پا به طرف خارج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com