English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
Other Matches
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
short clay خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
internal friction چسبندگی
adherence چسبندگی
cohesiveness چسبندگی
pastiness چسبندگی
flow resistance چسبندگی
adhesion چسبندگی
inadhesiveness نا چسبندگی
tenacity چسبندگی
sliminess چسبندگی
glutinosity چسبندگی
gripping power چسبندگی
gumminess چسبندگی
viscosity چسبندگی
cohesion چسبندگی
stickiness چسبندگی
clamminess چسبندگی
adhesiveness چسبندگی
cohesion coefficient ضریب چسبندگی
adhesive property خاصیت چسبندگی
adhesive stress قدرت چسبندگی
adhesive force نیروی چسبندگی
adhesion agent عامل چسبندگی
adhesive stress نیروی چسبندگی
kinematic viscosity چسبندگی جنبشی
abhesive ماده ضد چسبندگی
adhesiveness نیروی چسبندگی
adhesiveness قابلیت چسبندگی
viscosity چسبندگی کشواری
cohesive force نیروی چسبندگی
tenacity چسبندگی اصرار
cohesion of soil چسبندگی خاک
stick وضع چسبندگی
cement adhesive چسبندگی سیمانی
magnetic viscosity چسبندگی مغناطیسی
cohesive bond مقاومت چسبندگی
viscosity چسبندگی مایعات
cohesionless soil خاک بدون چسبندگی
incoherence عدم چسبندگی ناجوری
cohesiometer دستگاه سنجش چسبندگی خاک
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
binders ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binder ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
frees فاقد
scentless فاقد بو
sans فاقد
bankrupt of فاقد
freeing فاقد
anurous فاقد دم
ex- فاقد
ex فاقد
free فاقد
freed فاقد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
impersonal فاقد شخصیت
ad hoc فاقد عمومیت
incompetent فاقد صلاحیت
unmannered فاقد رفتارشایسته
shorthanded فاقد کارگرکافی
unobtrusive فاقد جسارت
unmeet فاقد صلاحیت
unmennerly فاقد رفتارشایسته
visionless فاقد دید
burdened فاقد حق تقدم
stolid فاقد احساس
ametabolous فاقد دگردیسی
indiscreet فاقد حس تشخیص
without انطرف فاقد
without engagement فاقد تعهد
undocumented فاقد ویزا
astomatal فاقد دهان
landlessness فاقد زمین
landless فاقد زمین
homely فاقد جمال
dis qualified فاقد شرایط
antipathetic فاقد تمایل
intestable فاقد صلاحیت
toom فاقد لاغر
stolidly فاقد احساس
unobtrusively فاقد جسارت
dishonest فاقد امانت
inertialess فاقد لختی
dis qualified فاقد قابلیت
abulic فاقد اراده
ametabolic فاقد دگردیسی
exhaust bin level فاقد موجودی
acholic فاقد صفرا
acholous فاقد صفرا
acolous فاقد اعضاء
incoordinate فاقد حس همکاری
impassible فاقد احساس
inertialess فاقد اینرسی
lacks فاقد بودن
paratactic فاقد روابط
lacked فاقد بودن
lack فاقد بودن
inexpert فاقد خبرگی
intestate فاقد وصیت نامه
unnerving فاقد عصب کردن
denitrify فاقد نیترات کردن
depersonalize فاقد شخصیت کردن
unnerve فاقد عصب کردن
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
irretentive فاقد قوه ضیط
unnerves فاقد عصب کردن
unnerved فاقد عصب کردن
irretractile فاقد قوه قبض
deafer فاقد قوه شنوایی
untune فاقد هم اهنگی کردن
azoic فاقد نشان زندگی
stereotyped فاقد نبوغ وابتکار
one track فاقد قوه ارتجاعی
nonage فاقد اهلیت قانونی
deafest فاقد قوه شنوایی
imperscriptible فاقد اجازه نوشته
aplacental فاقد جفت جنین
deaf فاقد قوه شنوایی
systemoless فاقد سیستم صحیح
acheiria فاقد قوهء لامسه
undocumented فاقد مدارک قانونی
unthinking فاقد قوهی تفکر
asexual فاقد خاصیت جنسی
unmans فاقد مردانگی کردن
fatherless فاقد مولف معلوم
moneyless economy اقتصاد فاقد پول
unman فاقد مردانگی کردن
unmanning فاقد مردانگی کردن
unfeeling بیحس فاقد احساسات
duty free فاقد حقوق گمرکی
inexpessive فاقد قوه فهماندن
agamous فاقد الت جنسی
unqualified فاقد شرایط لازم
shapeless فاقد شکل معین
ineligible فاقد شرایط لازم
inerrancy فاقد غلط و اشتباه
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
dust colour خاکی
embankments سد خاکی
earthy خاکی
earth fill dam سد خاکی
terrene خاکی
earth-bound خاکی
embankment سد خاکی
terrestrial خاکی
earthen خاکی
earthly خاکی
earth dam سد خاکی
wood louse خر خاکی
amphibious pack تک اب خاکی
edaphic خاکی
amphibious اب خاکی
tellurian خاکی
worldly خاکی
mundane خاکی
earthborn خاکی
embankment dam سد خاکی
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
cleans هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
coreless induction furnace کوره القائی فاقد هسته
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
cleanest هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
desexualize فاقد قوه جنسی کردن
indign فاقد شایستگی خشمگین کردن
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
unaccounted حساب نشده فاقد توضیح
visionless فاقد حس بینش ومال اندیشی
desex فاقد قوه جنسی کردن
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
moron فرد فاقد رشد فکری
morons فرد فاقد رشد فکری
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
inert فاقد نیروی جنبش بیروح
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com