Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
bow string truss
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
Other Matches
biconvex
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
chemosphere
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
nunc pro tunc
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
oblique weir
در تصویر افقی سرریزی استکه تاج ان نسبت به جریان اب مایل باشد
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
cartridge
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridges
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
bottom
کف تحتانی
inferiors
تحتانی
inferior
تحتانی
subjecent
تحتانی
lower limit
حد تحتانی
bottoms
کف تحتانی
square design
طرح خشتی
[طرح مربع شکل]
[این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
base ignition
احتراق تحتانی
staddle
قسمت تحتانی
underpart
بخش تحتانی
bottom die
حدیده تحتانی
lower floor
طبقه تحتانی
undercurrents
جریان تحتانی
undercurrent
جریان تحتانی
crankcase upper half
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
pile foot
قسمت تحتانی شمع
garboard strake
باریکه تحتانی ناو
beneath
تحتانی تحت نفوذ
paraplegia
فلج اندامهای تحتانی
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
crankcase bottom o.lower half
قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
hemlines
لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت
hemline
لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت
mammatus
ابرهای کومولوس بابرجستگیهای اونگی در سطح تحتانی
upper
فوقانی
superjacent
فوقانی
uppers
فوقانی
upper limit
حد فوقانی
top
فوقانی
kruger flap
فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
superstratum
طبقه فوقانی
the upper storey
طبقه فوقانی مخ
superstructure
ساختمان فوقانی
top view
نمای فوقانی
capital
فوقانی راسی
top die
حدیده فوقانی
top edge
لبه فوقانی
top layer
لایه فوقانی
topstone
سنگ فوقانی
upper bowl
جام فوقانی
upper beam
تیر فوقانی
superstructures
ساختمان فوقانی
curvate
خمیده
curves
خط خمیده
in a stooping position
خمیده
circumflex
خمیده
lank
خمیده
circumflexes
خمیده
tortile
خمیده
retorted
خمیده
reclinate
خمیده
riffler
خمیده
curving
خط خمیده
geniculate
خمیده
crooked
خمیده
superincumbent
خمیده
embowed
خمیده
inflexed
خمیده
pronate
خمیده
limber
خمیده
curved
خمیده
curvilinear
خمیده
curve
خط خمیده
administrative services
قسمتهای اداری
weapon troops
قسمتهای ادوات
innards
قسمتهای داخلی
sang banshin
قسمتهای دست
signal services
قسمتهای مخابراتی
military services
قسمتهای نظامی
field commands
قسمتهای رزمی
superstructures
روساخت بنای فوقانی
skysail
بادبان فوقانی کشتی
roundhouse
عرشه فوقانی کشتی
fan light
پنجره کوچک فوقانی
furnace top
قسمت فوقانی کوره
mesocline
لایه فوقانی مزوسفر
superstructure
روساخت بنای فوقانی
upside
قسمت بالایی فوقانی
upper room
بالاخانه اطاق فوقانی
head gate
دریچه فوقانی کانال
top hamper
اتصالات فوقانی ناو
freeboard
بدنه فوقانی ناو
furnace dome
قسمت فوقانی کوره
pile head
قسمت فوقانی شمع
bent adaptor
رابط خمیده
bended kness
زانوهای خمیده
imbrex
کاشی خمیده
incurvate
خمیده کردن
slumps
خمیده شدن
slumping
خمیده شدن
slumped
خمیده شدن
decurved
خمیده بپایین
slump
خمیده شدن
circumflex accent
صدای خمیده
curved beam
تیر خمیده
bent bond
پیوند خمیده
c.q.r. anchor
لنگر خمیده
joggle shackle
بخوی خمیده
limber
خمیده کردن
camber
خمیده کردن
cambers
خمیده کردن
hell-bent
زیاد خمیده
slouchy
خمیده تنبل
hell bent
زیاد خمیده
bent
طاق خمیده
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
modular
دارای قسمتهای کوچک
lobar
واقع در قسمتهای ریه
alate
دارای قسمتهای جناحی
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
turf
طبقه فوقانی خاک مرغزار
upstairs
دراشکوب بالا ساختمان فوقانی
poop deck
عرشه کوچک فوقانی کشتی
uppish
باد در خیشوم انداز فوقانی
acropodium
سطح فوقانی پای پرندگان
hurricane deck
عرشه سبک فوقانی کشتی
altar-stone
[سنگ رویه فوقانی محراب]
altar-slad
[سنگ رویه فوقانی محراب]
header
قسمت فوقانی اجر کله
headers
قسمت فوقانی اجر کله
sicklebill
مرغان منقار خمیده
curviform
دارای شکل خمیده
cambers
تیریا الوار خمیده و کج
bent gun ion trap
یونربایی لوله خمیده
camber
تیریا الوار خمیده و کج
curvilinear coordinates
مختصات خمیده خط
[ریاضی]
curvilinear ornament
زینتکاری با خطوط خمیده
siphoned
لوله خمیده یا شترگلو
syphons
لوله خمیده یا شترگلو
siphon
لوله خمیده یا شترگلو
swan neck
انتهای خمیده لوله
siphons
لوله خمیده یا شترگلو
incurved
خمیده سوی درون
syphoned
لوله خمیده یا شترگلو
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
pares
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
anisometric
دارای قسمتهای غیر متقارن
pare
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
pared
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
weed
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
topsides
قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
head board
تختهای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند
taffrail
قسمت فوقانی ومسطح عقب کشتی
top of the loom
قسمت بالایی یا فوقانی دار
[قالی]
stratosphere
طبقه فوقانی جواز 11 کیلومتر ببالا
fastigium
راس قسمت فوقانی بطن چهارم
aurora
پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
pigeon toed
دارای پنجه خمیده بداخل
antrorse
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
old-style
حروف باریک و خمیده به جلو
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
reconditioned
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
recondition
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
waxes
واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
waxed
واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
wax
واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
retroflex
خمیده بعقب قفا رفتن زبان
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
upgrading
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
munnion
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
mullion
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
reddendo singula singulis
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com