Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
Other Matches
parallelled
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallels
اگر به توجه نیاز داشته باشند
alternated
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternate
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternates
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
few
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
That's the end of our holiday.
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
So much for our holiday.
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
identity
تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
cartels
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
identities
تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
cartel
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
odd
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
minimal tree
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
odder
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
nonaligned
که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
oddest
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
legal reserves
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
parity
سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند
parity
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی زوج داشته باشند
musub duchi
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
collagteral trust bonds
قرضه هائیکه قرضه یا سهام دیگری به عنوان پشتوانه داشته باشند
tenancy in common
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
shell sort
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
bargained
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargains
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
deadlock
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
brand leader
بهترین علامت تجاری بهترین مارک
ISP
شرکتی که حاوی یکی از اتصالات داغی است که اتصالات اینترنت و فروش را ممکن می سازد تا کاربران خصوصی از طریق آن به اینترنت دستیابی داشته باشند
Gabbeh
گبه
[با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
nep
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
proxy server
کامپیوتری که کپی داده ها و فایلهای ذخیره شده روی سرور را ذخیره میکند تا به کاربران امکان دهد به سرعت به فایلها و داده دستیابی داشته باشند, اغلب حد وسط ی بین اینترنت یک شرکت و اینترنت عمومی است
delta clock
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
One day I want to have a horse of my very own.
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
ODI
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
colony
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
demand price
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
competitive price
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
package deal
معامله کلی معامله چکی
package deals
معامله کلی معامله چکی
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
effective demand
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
fradulent conveyance
معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
accumulated profit
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
pride
بهترین
prided
بهترین
prides
بهترین
best
بهترین
gilt edged
بهترین
tiptop
بهترین
first class
بهترین
gilt-edged
بهترین
gilt edge
بهترین
the best of all
بهترین
foremost
بهترین
priding
بهترین
of the first water
بهترین
he was refused employment
کردند
best efforts
بهترین مساعی
best
به بهترین وجه
top-notch
<idiom>
عالی ،بهترین
best
بهترین کار
quality
بهترین کیفیت
optimum
بهترین امکان
qualities
بهترین کیفیت
In the best possible manner.
به بهترین وجه
exertions
تقلا
slogs
تقلا
bout
تقلا
agony
تقلا
strugglingly
به تقلا
slogging
تقلا
slogged
تقلا
agonizingly
با تقلا
tugging
تقلا
wrestled
تقلا
tugged
تقلا
bouts
تقلا
efforts
تقلا
strain
تقلا
wrestles
تقلا
exertion
تقلا
agonies
تقلا
strains
تقلا
slog
تقلا
tugs
تقلا
wrestle
تقلا
effort
تقلا
tug
تقلا
stress
تقلا
scrambles
تقلا
scrabbled
تقلا
stressing
تقلا
nisus
تقلا
scrabbles
تقلا
muss
تقلا
scrabbling
تقلا
stresses
تقلا
scrambling
تقلا
in deep water(s
در تقلا
scramble
تقلا
traditionally
تقلا
scrabble
تقلا
stru gglingly
به تقلا
scrambled
تقلا
they put their heads together
با هم مشورت کردند
they mulcted him
او را جریمه کردند
they proclaimed him sovereign
اعلان کردند
The trees are in bloom .
درختها گه کردند
picketings
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
naps
بهترین شرکت کننده
napping
بهترین شرکت کننده
designated tournament
مسابقه بهترین بازیگران
nap
بهترین شرکت کننده
(live off the) fat of the land
<idiom>
بهترین از هرچیز را داشتند
tip top
بهترین اعلی درجه
classic
مطابق بهترین نمونه
classics
مطابق بهترین نمونه
prime
کمال بهترین قسمت
dressed to kill
<idiom>
بهترین لباس را پوشیدن
napped
بهترین شرکت کننده
primed
کمال بهترین قسمت
primes
کمال بهترین قسمت
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
best move
بهترین حرکت شطرنج
back on one's feet
<idiom>
به بهترین سلامتی رسیدن
first-class
درخورمردم طبقه یک بهترین
skimeister
بهترین اسکی باز
second best theory
نظریه بهترین دوم
wrestle
تقلا کردن
wrestled
تقلا کردن
agonised
تقلا کردن
bustled
تقلا کوشش
bustle
تقلا کوشش
bustles
تقلا کوشش
wrestles
تقلا کردن
slog
تقلا کردن
to scratch about
تقلا کردن
lay to
تقلا کردن
go about
تقلا کردن
wintle
تقلا کردن
heaved
تقلا کردن
struggler
تقلا کننده
heave
تقلا کردن
agonizes
تقلا کردن
slogged
تقلا کردن
slogging
تقلا کردن
put out
تقلا کردن
slogs
تقلا کردن
agonises
تقلا کردن
agonising
تقلا کردن
agonize
تقلا کردن
agonized
تقلا کردن
they had words
باهم نزاع کردند
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
they put up a good fight
جنگ خوبی کردند
They greeted each other.
با هم سلام وتعارف کردند
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
It was required of me . They imposed it on me .
آنرا به من تکلیف کردند
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
They pinched my keys.
کلیدهایم رابلند کردند
what a ready welcome i found!
چه حسن استقبالی از من کردند !
best governed country
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
The best advice is, not to give any
<idiom>
بهترین اندرز ندادن آن است
honesty is the best policy
راستی ودرستی بهترین رویه
beluga
نام بهترین نوع خاویار
the best thatone can do
بهترین کاری که میتوان کرد
dress up
<idiom>
بهترین لباس خود را پوشیدن
flight
بهترین نتیجه دور مقدماتی
You are counted among my best friends.
شما را از بهترین دوستانم می شمارم
labourvi
تقلا کردن کوشیدن
tug
بازورکشیدن تقلا کردن
tugged
بازورکشیدن تقلا کردن
strife
سعی بلیغ تقلا
only at the second go
تازه در دومین تقلا
tugging
بازورکشیدن تقلا کردن
tugs
بازورکشیدن تقلا کردن
agonistical
تقلا امیز جدلی
to keep trying
<idiom>
در حال تقلا بودن
to strain after anything
در پی چیزی تقلا کردن
He was deported from Iran.
اورااز ایران اخراج کردند
the house was highly rated
خانه رازیاد تقویم کردند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com