English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
Other Matches
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machines خطای ناشی خرابی سخت افزار
machined خطای ناشی خرابی سخت افزار
posts بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
charging خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
failures خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failure خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
transmission خطای ناشی از اختلال در خط
transmissions خطای ناشی از اختلال در خط
inducing خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induces خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induce خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
approximations خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximation خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
ambiguity خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguities خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
semantics خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
cross linked files در DOS-MS خطای ناشی از استفاده دو فایل از یک بخش از دیسک
saturation خطای ناشی ازاشباع رسانه ذخیره سازی مغناطیسی
standbys قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standby قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
meanest مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
mean مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
meaner مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
serviced توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
crash خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
surged افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surge افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
fallout خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
replication 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
uninterruptable power supply منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
pincushion distortion خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
crashing خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
faults خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
horizontal error خطای بر دو سمت خطای افقی
error خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
magnetic deviation میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
fritters قطعه قطعه کردن
segments قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
fragment قطعه قطعه کردن
fritter قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fragmentation قطعه قطعه شدن
sectional قطعه قطعه بخشی
fragments قطعه قطعه کردن
fragmenting قطعه قطعه کردن
rottenness خرابی
havoc خرابی
demolition خرابی
wreck خرابی
ruins خرابی
wreckage خرابی
godsend خرابی
smash خرابی
smashes خرابی
breakdown خرابی
breakdowns خرابی
disrepair خرابی
ruination خرابی
destruction خرابی
ruining خرابی
malfunction خرابی
failures خرابی
devastation خرابی
desolation خرابی
malfunctioned خرابی
fault خرابی
wrecks خرابی
faulted خرابی
malfunctions خرابی
eversion خرابی
faults خرابی
failure خرابی
dilapidation خرابی
wrecking خرابی
ruin خرابی
demolitions خرابی
decays خرابی تنزل
to do execution خرابی وارداوردن
wrack خرابی بدبختی
insulation fault خرابی نارسانا
disk crash خرابی دیسک
page fault خرابی صفحه
decaying خرابی تنزل
catastrophic failure خرابی فجیع
fail soft با خرابی ملایم
fail soft با خرابی تدریجی
fail softly با خرابی ملایم
fail softly با خرابی تدریجی
transient failure خرابی گذرا
failure free بدون خرابی
collapse mechanism مکانیزم خرابی
equipment failure خرابی تجهیزاتی
the mischief of it is that' خرابی ان اینست که
decay خرابی تنزل
decayed خرابی تنزل
failure rate میزان خرابی
failure rate نرخ خرابی
power failure خرابی برق
crashing شکستگی خرابی
defect description توضیح خرابی
crashes شکستگی خرابی
description of error توضیح خرابی
crashed شکستگی خرابی
error description توضیح خرابی
fault description توضیح خرابی
car breakdown خرابی اتومبیل
crash شکستگی خرابی
fail safe با خرابی امن
crashingly شکستگی خرابی
fail-safe با خرابی امن
power failures خرابی برق
failure prediction پیش بینی خرابی
reliability ایمنی در برابر خرابی
failure safety ایمنی در برابر خرابی
drinking was his ruin باعث خرابی اوشد
non destructive test ازمایش بدون خرابی
ravage خرابی وارد اوردن
ravaged خرابی وارد اوردن
failure logcing ثبت وقوع خرابی
ravaging خرابی وارد اوردن
ravages خرابی وارد اوردن
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
cleaned بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
mean time between failures زمان میانگین بین دو خرابی
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
cleanest بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleans بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
wrackful خراب کننده مسبب خرابی
it spells ruin to the workmen متضمن خانه خرابی کارگران است
detritus چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
bent اسم رمز برای خرابی وسایل
on line fault tolerant system سیستم تحمل خرابی درون خطی
maintainability ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
standby که در صورت خرابی آماده استفاده است
cable ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
corrective maintenance جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
cabled ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
autos تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
degradation کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
bomb خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
destruct خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
bombed خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombed out خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
standbys که در صورت خرابی آماده استفاده است
bombs خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
auto تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
failed سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fails سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
mtbf زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
cacogenics رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
fail سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
maladroit ناشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com