Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
Other Matches
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
unidirectional composite
ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
surface of impact
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
force displaced in parallel
[بردار]
نیروی بطور موازی جابجا شده
fulcrum
نقطه دوران
rotation about a point
دوران دور یک نقطه
rotation around
[about]
a point
دوران دور نقطه ای
waisting
کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
included angle
زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
stramline flow
جریان موازی یابی ممانعت
coriolis effect
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
maximum power point current
جریان در نقطه توان حداکثر
grid current starting point
نقطه راه اندازی جریان شبکه
coupled with this
علاوه براین
iam of the opinion that
من براین عقیده ام که
in a. to this
علاوه براین
to be under the i. ihat...
براین عقیده یا خیال بودن
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
polygraphs
رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph
رونوشت بردار نسخه بردار
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
paralleled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
machiavelian
مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
proprietary goods
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
deliverable state
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
identic
منطبق با
coincident
منطبق
current purchasing power
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
tangents
مماس
tangent
مماس
matching diaphragm
دیافراگم منطبق
congurous
جور منطبق
nomological
منطبق با قانون
matching
جفتگری منطبق
coincided
منطبق شدن
accomodate
منطبق کردن
coincides
منطبق شدن
coinciding
منطبق شدن
synchronization
منطبق همگامی
coincide
منطبق شدن
registering
منطبق کردن
superpose
منطبق کردن با
registers
منطبق کردن
register
منطبق کردن
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
contact lens
عدسی مماس
contact lenses
عدسی مماس
tangent
خط مماس جیب
tangents
خط مماس جیب
tangency
حالت مماس
endless screw
پیچ مماس
awash
مماس با سطح اب
asymptote
مماس ازلی
conformable
منطبق شدنی مطیع
collimate
منطبق کردن خطوط
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
plastogene
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
hydathode
ساختمان پوششی گیاهان عالی که دارای عمل تراوش مایع میباشند
nuclide
انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
fiducial marks
علایم منطبق شونده در صفحه رادار
serpentine
حرکت در ساختن دو شکل مانند 8 لاتین مماس با هم
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
agonic line
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
countering
چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
countered
چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter
چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
shunted
موازی موازی فرعی
shunts
موازی موازی فرعی
shunt
موازی موازی فرعی
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
continuous wave
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
kissing button
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
local
موضعی
locals
موضعی
local
<adj.>
موضعی
topical
موضعی
regional
<adj.>
موضعی
focal
موضعی
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
ischmia
کم خونی موضعی
localization
موضعی کردن
position defense
دفاع موضعی
spasms
تشنج موضعی
concentrated or single load
بار موضعی
locals
مکانی موضعی
local paraysis
فلج موضعی
local velocity
سرعت موضعی
local anasthesia
بیهوشی موضعی
local oscillator
اوسیلاتور موضعی
spot lamp
لامپ موضعی
ischemia
کم خونی موضعی
ischaemia
کم خونی موضعی
local
مکانی موضعی
locally
بطور موضعی
position warfare
جنگ موضعی
spasm
تشنج موضعی
spot check
بررسی موضعی
spot checks
مقابله موضعی
spot checks
بررسی موضعی
position correction
تصحیحات موضعی
spot check
مقابله موضعی
position warfare
نبرد موضعی
gripe
تشنج موضعی
halving
نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
local deformation
تغییر شکل موضعی
depressions
فرو رفتگی موضعی
focal seizure
حمله صرعی موضعی
transient ischemia
کم خونی موضعی موقت
local action
تخلیه موضعی باتری
depression
فرو رفتگی موضعی
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
compound compression
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
functionalism
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
localize
محلی کردن موضعی ساختن
localising
محلی کردن موضعی ساختن
novocain
ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
to anaesthetize locally
سر کردن بیهوشی موضعی زدن
asymmetric local deformation
تغییر شکل موضعی بی تقارن
localizing
محلی کردن موضعی ساختن
localizes
محلی کردن موضعی ساختن
osteomyelitis
التهاب موضعی و مخرب استخوان
localises
محلی کردن موضعی ساختن
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
napping
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nap
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
nips
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
an fitting
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com