English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (9 milliseconds)
English Persian
line of deployment خط گسترش
Search result with all words
expansion گسترش انبساط
expansion گسترش
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
expansion گسترش توسعه
redeployment تجدید گسترش کردن
redeployment گسترش مجدد دادن
spread گسترش یافتن
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
spread گسترش
spreads گسترش یافتن
spreads بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads گسترش
generate گسترش یافتن افریدن
generated گسترش یافتن افریدن
generates گسترش یافتن افریدن
generating گسترش یافتن افریدن
space گسترش دادن متن
spaces گسترش دادن متن
disposition ارایشات گسترش
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
develop گسترش دادن
develop گسترش وضعیت
develop گسترش
develops گسترش دادن
develops گسترش وضعیت
develops گسترش
expanse گسترش
expanses گسترش
development گسترش
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments گسترش
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
extension گسترش
extensions گسترش
dispersion تفرقه گسترش یکان
generation افرینش گسترش
generations افرینش گسترش
relocation تجدید گسترش دادن
accrue گسترش یافتن
accrues گسترش یافتن
accruing گسترش یافتن
deploy گسترش
deploy گسترش یافتن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying گسترش
deploying گسترش یافتن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys گسترش
deploys گسترش یافتن
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployed گسترش یافته
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
dispersal گسترش
abroad گسترش یافته
wide angle عدسی گسترش
wide-angle عدسی گسترش
proliferation سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
promotion گسترش
promotions گسترش
deployment تفرقه گسترش
deployment گسترش
outspread گسترش یافتن
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
bank development گسترش شبکه بانکی
bank expansion گسترش بانکی
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
circumfuse گسترش یافتن
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
credit expansion گسترش اعتبار
deployment diagram دیاگرام گسترش
deployment diagram طرح گسترش
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
development plan طرح گسترش
diamond formation ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
eco development بوم گسترش
ecosystem development گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
EEMS در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
elater خاصیت انبساط و گسترش
expandable آنچه قابل گسترش باشد
expanding economy اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
expanding industry صنعت در حال گسترش
expansible گسترش پذیر
expansion joint درز گسترش درز گشایش
expansion path مسیر گسترش
extensibility گسترش پذیری
extensible آنچه قابل گسترش است
flank development گسترش جناحی
flare angle زاویه گسترش یا گشادگی
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
growth company شرکت در حال گسترش
gun displacement جابجایی توپها گسترش توپها
image speard گسترش تصویر
job enlargement گسترش شغلی
metastasis هجوم مرض گسترش میکرب مرض
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
Other Matches
propagation گسترش
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
path of expansion مسیر گسترش
prompt deployment گسترش فوری
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
to unfold گسترش دادن
to grow [into] گسترش دادن [به]
to develop [into] گسترش دادن [به]
prompt deployment گسترش مناسب
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
sign extension گسترش علامت
vertical expansion گسترش عمودی
widening of capital گسترش سرمایه
widening of market گسترش بازار
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
open ranks گسترش باز درسواره نظام
To extend the scope of ones activities . میدان عملیات خودرا گسترش دادن
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
monroe doctrine سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
scalable software برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
pan american union سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
vase design طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com