English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
Other Matches
primary standard استاندارد اولیه
basic standard استاندارد اولیه
ieee سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
document روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
mealy mouthed بی خلوص
mealy-mouthed بی خلوص
purity خلوص
international standards organization طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
cleaning خلوص اخلاص
spectroquality خلوص طیفی
sincerity بی ریایی خلوص
technical grade خلوص صنعتی
half heartedness عدم خلوص
purity magnet مغناطیس خلوص
purity coil پیچک خلوص
analytical grade خلوص واکنشگری
analytical grade خلوص ازمایشگاهی
candor خلوص صفا
commercial pure خلوص تجارتی
purity adjustment تنظیم خلوص
trueness خلوص نیت
candour خلوص صفا
contamination عدم خلوص
extends گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
extend گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
optical purity درجه خلوص نوری
insincerely از روی عدم خلوص
half-heartedly از روی عدم خلوص
proof مقیاس خلوص الکل
half heartedly از روی عدم خلوص
disingenuousness عدم خلوص نیت
proofs مقیاس خلوص الکل
PHIGS برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
source استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
contamination عدم خلوص و یکنواختی محیط
carats درجه خلوص فلزات پربها
carat درجه خلوص فلزات پربها
tone [ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
left handedly غیر صمیمانه از روی عدم خلوص
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
ODI واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
lotus [نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
modulus استاندارد
canonical استاندارد
high and dry <idiom> استاندارد
standard استاندارد
standards استاندارد
standardizing استاندارد نمودن
standards استاندارد همگون
standard استاندارد همگون
frequency standard استاندارد فرکانس
boilerplate متن استاندارد
basic standard cost قیمت استاندارد
standardizes استاندارد نمودن
standardize استاندارد نمودن
standardised استاندارد نمودن
dialects ی در زبان استاندارد
standardises استاندارد نمودن
standard of living استاندارد زندگی
standards of living استاندارد زندگی
standardising استاندارد نمودن
standard resistor مقاومت استاندارد
magnetic standard اهنربای استاندارد
dialect ی در زبان استاندارد
nonstandard غیر استاندارد
normal temperature and pressure شرایط استاندارد
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
standardized استاندارد شده
silver standard استاندارد نقره
standard interface واسطه استاندارد
standard condition شرایط استاندارد
atmospheres اتمسفر استاندارد جو
standard candle شمع استاندارد
substandard زیر استاندارد
standard price قیمت استاندارد
traditional chess شطرنج استاندارد
atmosphere اتمسفر استاندارد جو
standard rate نرخ استاندارد
standard section پروفیل استاندارد
standard function تابع استاندارد
standard bar میله استاندارد
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard interface رابط استاندارد
standard measure اندازه استاندارد
standard class درجه استاندارد
standard costs هزینههای استاندارد
standard error خطای استاندارد
standard specification مقررات استاندارد
resistance standard مقاومت استاندارد
standard cell پیل استاندارد
standard specification دستورات استاندارد
standard pitch گام استاندارد
secondary standard استاندارد ثانویه
standard pascal پاسکال استاندارد
standardization استاندارد سازی
standard ohm اهم استاندارد
table lamp لامپ استاندارد
primal اولیه
basics اولیه
basic اولیه
initialling اولیه
elementary اولیه
primeval اولیه
first generation اولیه
initialled اولیه
initialing اولیه
initialed اولیه
dispersion اولیه
primitive اولیه
initials اولیه
earliest اولیه
initial اولیه
fundamental اولیه
preliminaries اولیه
preliminary اولیه
primary اولیه
early اولیه
raw اولیه
rudimentary اولیه
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
data encyption standard استاندارد حفافت داده
cut the mustard <idiom> به حد استاندارد لازم رسیدن
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
standard hydrogen electrode الکتورد هیدروژن استاندارد
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
standard oxidation potential پتانسیل اکسایش استاندارد
standard product cost ارزش تولید استاندارد
standard oil company استاندارد اویل کمپانی
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
pop up menu منوی غیر استاندارد
calibration مین یک بررسی استاندارد
mnemonic استاندارد اختصار کلمه
standard conversion factor ضریب تبدیل استاندارد
up to par/scratch/snuff/the mark <idiom> متناسب با استاندارد طبیعی
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
clark پیل استاندارد کلارک
standard oil company شرکت نفت استاندارد
NDIS واسط دستور استاندارد
ansi کدهای استاندارد ANSI
ieee واسط استاندارد IEEE
basic speed سرعت اولیه
basic size اندازه اولیه
input speed سرعت اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work . ما یه اولیه از من کار از تو
initial speed سرعت اولیه
outline agreement توافق اولیه
incunabula مراحل اولیه
initial capital سرمایه اولیه
scheme طرح اولیه
initial velocity سرعت اولیه
basic branch رسته اولیه
initial reserves ذخایر اولیه
initial point نقطه اولیه
initial mass جرم اولیه
initial level سطح اولیه
initial cost هزینه اولیه
initial condition شرط اولیه
initial condition شرایط اولیه
opening capital سرمایه اولیه
primary products محصولات اولیه
initial acceleration شتاب اولیه
base loading بار اولیه
basic data اطلاعات اولیه
basic requisition number درخواست اولیه
breaking down train راه اولیه
first cause علت اولیه
drawing key طرح اولیه
initial strength استحکام اولیه
stuffs ماده اولیه
stuffed ماده اولیه
stuff ماده اولیه
base rates ارزش اولیه
first aids کمکهای اولیه
first aid کمکهای اولیه
base rate ارزش اولیه
feed stock مواد اولیه
elementary cell پیل اولیه
raw materials مواد اولیه
first cost هزینه اولیه
basic agreement توافق اولیه
skeleton agreement توافق اولیه
cogging train مسیر اولیه
i.c. حالت اولیه
input توان اولیه
initial value مقدار اولیه
historical costs هزینه اولیه
primitive انسان اولیه
master agreement توافق اولیه
frame agreement توافق اولیه
embryonic نارس اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com