Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English
Persian
That is my line ( field ) .
خودم این کاره هستم
Other Matches
No one sent me, I am here on my own account.
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I'm old enough to take care of myself.
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
He is a jack of all trades, but master of none.
<idiom>
او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
Jack of all trades and master of none..
<proverb>
همه کاره هیچ کاره است .
Jack of all trades , master of none .
همه کاره وهیچ کاره
general purpose
هر کاره
inactive
بی کاره
ad hoc
تک کاره
multipurpose
چند کاره
dual purpose gun
توپ دو کاره
jack of all trades
همه کاره
jacks of all trades
همه کاره
versatile
همه کاره
halfway
نصفه کاره
half faced
نیمه کاره
multitasking
چند کاره
picks
چند کاره
what is he?
چه کاره است
pick
چند کاره
A good for nothing person .
آدم هیچ کاره
i went there particularly to
یک کاره انجا رفتم
partial
نیمه کاره بخشی از
factotums
ادم همه کاره
factotum
ادم همه کاره
do all
ادم همه کاره
He is the boss . He runs the show.
اوهمه کاره است
versatility
همه کاره بودن
multi meter
سنجه چند کاره
multitester
سنجه چند کاره
multi purpose machine
ماشین چند کاره
multijob operation
عملیات چند کاره
multiple job processing
پردازش چند کاره
slouching
ادم بی کاره وبی کفایت
slouch
ادم بی کاره وبی کفایت
He has no influence in this company .
دراین شرکت کاره ای نیست
slouched
ادم بی کاره وبی کفایت
slouches
ادم بی کاره وبی کفایت
myself
من خودم
number one
خودم
own
خودم
myself
خودم
owned
خودم
owning
خودم
owns
خودم
onmy own responsibility
به مسئولیت خودم
pon my life
بجان خودم
siree
اقای خودم
on my own account
بحساب خودم
with my proper eyes
با چشم خودم
on my own account
بابت خودم
myself
شخص خودم
for my parts
از سهم خودم
for my part
از سهم خودم
owns
شخصی مال خودم
With my own capital .
با سرمایه شخصی خودم
sirree
اقاجان اقای خودم
i saw it my self
من خودم انرا دیدم
i may thank myself
گناه از خودم است
imyself saw it
من خودم انرا دیدم
owned
شخصی مال خودم
owning
شخصی مال خودم
own
شخصی مال خودم
it is my own
مال خودم است
I cant help it. It is beyond my control.
دست خودم نیست
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
on your own
خودم تنهایی
[کاری را کردن]
I could pass for a Greek .
می توانم خودم رایونانی جابزنم
I saw it for myself . I was an eye –witness
خودم شاهد قضیه بودم
What a mes I made of my life .
دیدی چه بروز خودم آوردم
I can manage that.
<idiom>
خودم از پسش برمی آیم.
I wI'll get there somehow.
یکجوری خودم را آنجا می رسانم
I can manage, thank you.
خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I know best where my interests lie.
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I weighed myself today .
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I sat down with no fuss or bother .
برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I should bring you round to my way of thinking .
باید تو راهم با خودم همفکر کنم
multifinder
گونهای از Apple Macintosh Finder که چند کاره بودن را پشتیبانی میکند
I wI'll do that all by myself.
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility .
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
i am pushed for money
هستم
am
هستم
I'm
من هستم
protects
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protecting
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
I accidentally locked myself out of the house.
من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
This house is my own .
این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I wI'll try to catch up.
سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
I am sure that ...
من مطمئن هستم که ...
I'm your age.
من هم سن شما هستم.
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
i am under obligation to him
من ممنون او هستم
iam d. to go
ارزومندرفتن هستم
i have not a dry t. on me
سر تا پا خیس هستم
we owe him for his services
خدمات او هستم
i feel
گرسنه هستم
microsoft
DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
i pause for a reply
منتظر پاسخ هستم
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
i a with you on that matter
من در ان موضوع با شماموافق هستم
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
i maintain
قائل هستم به اینکه ...
i am under obligation to him
زیر بارمنت او هستم
i feel sleepy
خواب الود هستم
i await you
منتظر شما هستم
i am at your service
در خدمت شما هستم
feet dry
روی هدف هستم
i am bend on going
مصمم هستم بروم
I am certain of it.
من درباره اش مطمئن هستم.
own a house
دارای خانهای هستم
I am at your disposal.
من دراختیار تان هستم
Join the club!
من هم درشرایطی مشابه هستم !
iam in bad
خیلی در تنگی هستم
I am a strange in this town.
دراین شهر غریب هستم
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
i am impatient for it
ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
iam a for his life
برای جانش دل واپس هستم
i am about that
من در این خصوص دلواپس هستم
I come from Iran . I am Iranian.
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
i owe him &
پنج لیره به او بدهکار هستم
I've been here for five days.
پنج روزه که من اینجا هستم.
I am on intimate terms with one of the ministers .
با یکی از وزراء نزدیک هستم
I'm full.
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I'll be happy to help
[assist]
you.
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again.
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I agree with you completely.
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
i am not made of salt
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I am the bread winner of the family .
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am your humble servant . I defer to you .
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I know the area more or less .
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I have done my homework. I know how to cope .
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
i wrote as neatly as he did
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am very orderly and systematic in my work .
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
iam so tired that i cannot eat
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
My only problem is money .
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality.
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadying
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadied
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I'm dying to know what happened.
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon.
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
standard
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
Can you show me on the map where I am?
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
tasks
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
how much do i owe you
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
feet wet
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
i suffer from headache
سردرد دارم دچار سردرد هستم
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
microsoft
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com