English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (8 milliseconds)
English Persian
self involvement خود- درگیری
Search result with all words
scramble فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
bullied درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
brake قطع درگیری
braked قطع درگیری
brakes قطع درگیری
braking قطع درگیری
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
coupling جفت شدگی اتصال درگیری
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
combat نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
set to مشت بازی درگیری
set-to مشت بازی درگیری
set-tos مشت بازی درگیری
contention درگیری
contentions درگیری
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
engagement درگیری
engagement درگیری با دشمن
engagements درگیری
engagements درگیری با دشمن
involvement درگیری
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gates فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
break off position نقطه قطع درگیری
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
cease engagement درگیری را قطع کنید
cease engagement درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
combat phase مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
crank starter درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
disengagement قطع درگیری
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
gear arrangment نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear in درگیری دو چرخ دنده
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
igo علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
jaw clutch coupling درگیری دندانه
rules of engagement قوانین درگیری
rules of engagement روشهای درگیری پدافند هوایی
tactical reconnaissance براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
tied on در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
brush with the law <idiom> درگیری با قانون
contretemps درگیری
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com