Dictiornary-Farsi | خیلی پست تر پایین تر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (11 milliseconds)

English	Persian
lowest	خیلی پست تر پایین تر


Search result with all words

cryogenic liquid	گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
cryogenic memory	رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
hypotension	فشار خون خیلی پایین
town fog	نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
Other Matches

she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
down	سوی پایین بطرف پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
tailwater	پایین اب
bottoms	پایین
infara	پایین تر
subteen	پایین تر از سن 31
lowered	پایین تر
beneath	پایین
hypogenous	پایین رو
lower limit	حد پایین
beneath	پایین تر
low level	پایین
lower	پایین
shortest	پایین تر
shorter	پایین تر
sub-	یا پایین تر
short	پایین تر
de-	پایین
bottom	پایین
bal	از مچ پا به پایین
underneath	پایین
flat	پایین
flattest	پایین
vide infara	پایین
down stairs	پایین
lower	پایین تر
lowering	پایین تر
below	پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
hereafter <adv.>	در پایین
below <adv.>	در پایین
lowers	پایین تر
dowm	پایین
neath or neath	پایین
low	پایین
shitu	پایین
further down	پایین تر
neath or neath	پایین تر
submiss	پایین
lower most	پایین تر
down	پایین
subatmospheric	پایین تر از جو
infara	پایین
top-down	از بالا به پایین
low order	پایین رتبه
comedown	پایین رفتن
descend	پایین امدن
low	پایین اهسته
downward	روبه پایین
lower bound	کران پایین
low	پایین ضعیف
feet	پایین دامنه
nether world	جهان پایین
lowest	پایین ترین
downward	پایین زیرین
lower class	طبقه پایین
low level	در سطح پایین
At lower levels.	در سطوح پایین تر
oars down	پارو پایین
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
on the down grade	پایین رونده
downstairs	طبقه پایین
overhand	از پایین ببالا
nutate	پایین افتادن
nether	زیر پایین
top down	از بالا به پایین
nether	واقع در پایین
nutant	پایین افتاده
lower classes	طبقه پایین
prolapse	پایین افتادگی
prolapse	پایین افتادن
prolapsus	پایین افتادگی
to come down	پایین امدن
to get down	پایین رفتن
to go down	پایین رفتن
to let down	پایین کردن
foot	پایین بادبان
to look down	پایین امدن
lower most	پایین ترین
res	noitaloseR پایین
to bring down	پایین اوردن
the valley lies below	ده در پایین است
submaxilla	ارواره پایین
lower limit	کران پایین
the lower world	جهان پایین
descends	پایین امدن
degrades	پایین دادن
degrade	پایین دادن
lower threshold	استانه پایین
to reach down	پایین اوردن
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
the masses	دستههای پایین تر
mean low water	اب پایین میانگین
push down stack	پایین فشردنی
up and down	بالا و پایین
neath or neath	پایین زیرین
low order	مرتبه پایین
pushdown	پایین فشردنی
low pass	پایین گذر
undermost	پایین ترین
to set down	پایین اوردن
to sink in the scale	پایین رفتن
lowermost	پایین ترین
lowpass	پایین گذار
low resolution	وضوح پایین
low resolution	تفکیک پایین
to beat down	پایین اوردن
minor	پایین رتبه
lower mast	دکل پایین
desceht	پایین امدن
download	بارگیری پایین
low altitude	ارتفاع پایین
downfield	میدان پایین
downfeed	تغذیه رو به پایین
low activity	فعالیت پایین
downward stroke	ضربه رو به پایین
look down	پایین امدن
down stroke	ضربه رو به پایین
low wing	بال پایین
downmost	پایین ترین
bate	پایین اوردن
shutting	پایین اوردن
shuts	پایین اوردن
shut	پایین اوردن
lee	پایین باد
bottom up	از پایین به بالا
let down	پایین کردن
hereinbelow	ازاین پایین تر
hereinbelow	در پایین این
go down	پایین رفتن
go dan barai	رد کردن از پایین
decurrent	پایین افتاده
dim light	نور پایین
disrate	پایین اوردن
bottommost	پایین ترین
infrahuman	پایین تر از انسان
breast	نورد پایین
subordinating	فرعی پایین تر
catabatic	پایین اینده
down draft	جریان رو به پایین
down current	جریان رو به پایین
drives	ضربه از پایین
drive	ضربه از پایین
downstream	پایین رود
face down feed	خورد رو به پایین
depression	پایین دادن
downward travel	ضربه رو به پایین
depressions	پایین دادن
beneath	از زیر پایین تر از
alow	روبه پایین
downward swing	نوسان رو به پایین
downtrend	سیربطرف پایین
downward movement	حرکت رو به پایین
low frequency	فرکانس پایین
downstream	پایین دست
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
low energy	انرژی پایین
subordinate	فرعی پایین تر
downward compatible	سازگار رو به پایین
subordinated	فرعی پایین تر
subordinates	فرعی پایین تر
ten	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
copious	خیلی
highly	خیلی
for long	خیلی
dammit	خیلی
far and away	خیلی
routh	خیلی
damn	خیلی
many	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
villainous	خیلی بد
very little	خیلی کم
dumpiness	خیلی
not a few	خیلی ها
very	خیلی
to a large extent	خیلی
mark down	پایین اوردن قیمت
swooped	بسرعت پایین امدن
foot stone	سنگ پایین کوه
downstream shell	خاک پایین دست