English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
English Persian
crisfate دارای حاشیه موجی
repand دارای حاشیه موجی
sinuate دارای حاشیه موجی
Other Matches
vermiculate دارای خطوط موجی
sinuous دارای شیارهای موجی
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
tat دارای حاشیه توری کردن
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
frieze حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
undulatory موجی
wavelike موجی
flexural موجی
sinuous موجی
flexuose موجی
sinuate موجی
flecky موجی
flexuous موجی
wave motion حرکت موجی
sinuosity حرکت موجی
impedance level مقاومت موجی
cyma گچ بری موجی
sinuous flow جریان موجی
threads موجی کردن
undulatory current جریان موجی
thread موجی کردن
wave function تابع موجی
corrugate موجی شدن
waviness حالت موجی
radiant energy نیروی موجی
cyma reversa موجی جمع
cyma recta موجی افتاده
cyma گچ بری موجی
wave mecanics مکانیک موجی
cima گچ بری موجی
gorge [گچ بری موجی]
doucine گچ بری موجی
reciprocal border حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
half wave rectifier یکسوکننده نیم موجی
ripple sort مرتب کردن موجی
steady state wave motion حرکت موجی پایا
schrodinger wave mechanics مکانیک موجی شرودینگر
plunger موجی که ناگهان می شکند
cymatium گچ بری موجی شکل
plungers موجی که ناگهان می شکند
undulation حرکت موجی زیروبم
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
full wave rectifier یکسوکننده تمام موجی
spiller موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
shoulders سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldered سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulder سمت موجی که هنوز نشکسته
rippling بطور موجی حرکت کردن
ripples بطور موجی حرکت کردن
ripple بطور موجی حرکت کردن
wave موجی بودن موج زدن
rippled بطور موجی حرکت کردن
undulaory موجی نوسانی موج نما
corrugated iron اهن موجی یاچین دار
waved موجی بودن موج زدن
waves موجی بودن موج زدن
waving موجی بودن موج زدن
Herati border طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
creese یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
radiant flux درجه نشر و تراوش نیروی موجی
cosmic microwave radiation background زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
A wave of anger swept over the entire world . موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
surges برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
kymograph دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
strigil برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stream takeoff حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
bordering حاشیه زه
border حاشیه
skirts حاشیه
brimmed حاشیه
margins حاشیه
skirter حاشیه رو
rand حاشیه
margin حاشیه
selvage حاشیه
bordering حاشیه
brims حاشیه
bordered حاشیه زه
brimming حاشیه
brim حاشیه
bordered حاشیه
marge حاشیه
border حاشیه زه
selvedge حاشیه
postil حاشیه
verges حاشیه
kerb=curb حاشیه
skirted حاشیه
skirt حاشیه
apostil حاشیه
verge حاشیه
border line خط حاشیه
fringes حاشیه
fringe حاشیه
margent حاشیه
marginal note حاشیه
marginate حاشیه
margine حاشیه
listel حاشیه
braided حاشیه
brink حاشیه
marginal حاشیه
list حاشیه
braids حاشیه
frilling حاشیه
gloss حاشیه
braid حاشیه
fimbriation حاشیه
marginally در حاشیه
rim حاشیه
draft حاشیه
outskirt حاشیه
rims حاشیه
draught حاشیه
annotator حاشیه نویس
frizzly حاشیه دار
frilled حاشیه دار
fimbriated حاشیه دار
fimbriate حاشیه دار
divagation حاشیه روی
emarginate برداشتن حاشیه از
marginalised در حاشیه قراردادن
marginalises در حاشیه قراردادن
marginalising در حاشیه قراردادن
frizzy حاشیه دار
lister حاشیه دوز
buffer distance حاشیه امنیت
to leave a margin حاشیه گذاشتن
laciniate حاشیه دار
rimmed حاشیه دار
impluse margine حاشیه ایمپولز
laciniated حاشیه دار
circumstantiality حاشیه پردازی
fringy حاشیه دار
drawnwork حاشیه دوزی
fringed حاشیه دار
bleeding edge حاشیه نقشه
limbate حاشیه دار
hems حاشیه دارکردن
kerbs حاشیه پیاده رو
rim لبه حاشیه
marginally بطور حاشیه
marginal وابسته به حاشیه
rims لبه حاشیه
braids نوار حاشیه
braided نوار حاشیه
frieze حاشیه ارایشی
braid نوار حاشیه
friezes حاشیه ارایشی
annotations حاشیه نویسی
sewing حاشیه دوزی
fixing حاشیه ریشه
kerb حاشیه پیاده رو
edging حاشیه یابی
edgings حاشیه یابی
margent حاشیه کتاب
marginalia یادداشتهای حاشیه
hem حاشیه دارکردن
hemmed حاشیه دارکردن
hemming حاشیه دارکردن
frill حاشیه دوختن بر
frills حاشیه دوختن بر
marge حاشیه دارکردن
annotating حاشیه نوشتن
annotates حاشیه نوشتن
scholiast حاشیه نویس
annotated حاشیه نوشتن
annotate حاشیه نوشتن
annotation حاشیه نویسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com