English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
systemmatize دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
Other Matches
systematize دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
formulary کتاب دستور یاقاعده
matching technique اسلوب جور کردن
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
incrust با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
fashion اسلوب
fashioned اسلوب
fashioning اسلوب
system اسلوب
modes اسلوب
systems اسلوب
mode اسلوب
methode اسلوب
method اسلوب
technique اسلوب
fashions اسلوب
techniques اسلوب
methods اسلوب
measuring method اسلوب سنجش
technique اسلوب کار
immethodical بدون اسلوب
matching technique اسلوب همتاسازی
techniques اسلوب کار
methodology اسلوب شناسی
methodical اسلوب دار
methodologies اسلوب شناسی
luria technique اسلوب لوریا
systemization اسلوب سازی
white ground technique اسلوب نقاشی
systems طرز اسلوب
methodologist اسلوب شناس
system طرز اسلوب
blossomed گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossom گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoming گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoms گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
methodically از روی اسلوب با قاعده
systematically ازروی یک اسلوب معین
nonoverlap processing نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grates باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
thread دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
reman دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
fortify دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflame دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
furnish دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate دارای پی کردن
gifts دارای استعداد کردن
personalize دارای شخصیت کردن
fluoridate دارای فلورید کردن
zigzagging دارای پیچ و خم کردن
insoul دارای روح کردن
rampart دارای استحکامات کردن
freckle خال دارای کک مک کردن
personify دارای شخصیت کردن
vallum دارای استحکامات کردن
zigzags دارای پیچ و خم کردن
gift دارای استعداد کردن
nitrogenize دارای نیتروژن کردن
zigzagged دارای پیچ و خم کردن
castellate دارای استحکامات کردن
tooth دارای دندان کردن
tinkles دارای طنین کردن
tinkled دارای طنین کردن
tinkling دارای طنین کردن
tinkle دارای طنین کردن
index :دارای فهرست کردن
indexed :دارای فهرست کردن
systemize دارای همست کردن
transistorize دارای ترانسیتور کردن
indexes :دارای فهرست کردن
substantivize دارای ماهیت کردن
zigzag دارای پیچ و خم کردن
populate دارای جمعیت کردن
populates دارای جمعیت کردن
populating دارای جمعیت کردن
varnish دارای فاهرخوب کردن
varnishing دارای فاهرخوب کردن
personifies دارای شخصیت کردن
whipstitch دارای مرز کردن
crenelate دارای کنگره کردن
hydroxylate دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate دارای هیدروژن کردن
varnished دارای فاهرخوب کردن
nationalising دارای ملیت کردن
varnishes دارای فاهرخوب کردن
nationalize دارای ملیت کردن
nationalises دارای ملیت کردن
body دارای جسم کردن
bodies دارای جسم کردن
nationalizes دارای ملیت کردن
crenellate دارای کنگره کردن
nationalised دارای ملیت کردن
embrasure دارای منفذ کردن
ensoul دارای روح کردن
personifying دارای شخصیت کردن
potentialize دارای استعداد کردن
vitaminize دارای ویتامین کردن
embrasures دارای منفذ کردن
nationalizing دارای ملیت کردن
personified دارای شخصیت کردن
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
to p a thing for a person کسی را دارای چیزی کردن
reengine دارای موتور تازه کردن
panes دارای جام شیشه کردن
rehabilitating دارای امتیازات اولیه کردن
to p a thing person with athing کسی را دارای چیزی کردن
prongs دارای چنگک یا چنگال کردن
wig دارای گیس مصنوعی کردن
rehabilitated دارای امتیازات اولیه کردن
pane دارای جام شیشه کردن
methodize دارای روش یاقاعدهای کردن
rehabilitate دارای امتیازات اولیه کردن
criss-crossing دارای نقش چلیپایی کردن
prong دارای چنگک یا چنگال کردن
tongues گفتن دارای زبانه کردن
criss-cross دارای نقش چلیپایی کردن
ravines دارای دره تنگ کردن
rehabilitates دارای امتیازات اولیه کردن
tat دارای حاشیه توری کردن
flyspeck دارای لکه مگس کردن
bedevilled دارای روح شیطانی کردن
bedevilling دارای روح شیطانی کردن
bedevils دارای روح شیطانی کردن
criss-crossed دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crosses دارای نقش چلیپایی کردن
fulcrum دارای نقطه اتکاء کردن
granulate دارای ذرات ریز کردن
wigs دارای گیس مصنوعی کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
ravine دارای دره تنگ کردن
sanitate دارای لوازم بهداشتی کردن
bedevil دارای روح شیطانی کردن
motivating تهییج کردن دارای انگیزه شده
woofs پارچه کتانی دارای پود کردن
woof پارچه کتانی دارای پود کردن
masterminding دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates تهییج کردن دارای انگیزه شده
bell دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bells دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
shoeing دارای کفش کردن نعل زدن به
shoes دارای کفش کردن نعل زدن به
retrench دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
russify دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
shoe دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminds دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivated تهییج کردن دارای انگیزه شده
mastermind دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivate تهییج کردن دارای انگیزه شده
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
measuring technique متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com