Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
English
Persian
skirt
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
Other Matches
bordered
حاشیه گذاشتن
border
حاشیه گذاشتن
bordering
حاشیه گذاشتن
to leave a margin
حاشیه گذاشتن
tat
حاشیه توری گذاشتن
to margin the text of a book
در حاشیه گذاشتن کتاب
hoopskirt
دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
rosette border
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
lapful
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
Zipper selvage
حاشیه زیپ شکل
[در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
crinolines
دامن پف کردن
crinoline
دامن پف کردن
Kufic border
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged
متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged
متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
frieze
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
purfle
حاشیه دوزی کردن
fringes
حاشیه دار کردن
fringe
حاشیه دار کردن
border
حاشیه دار کردن
bordering
حاشیه دار کردن
purfle
حاشیه راتزئین کردن
bordered
حاشیه دار کردن
tat
دارای حاشیه توری کردن
margin
اندک حاشیه دار کردن
margins
اندک حاشیه دار کردن
margin
مشخص کردن اندازه و حاشیه
commentating
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentate
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
faggots
ریشه کردن حاشیه پارچه
margins
مشخص کردن اندازه و حاشیه
faggot
ریشه کردن حاشیه پارچه
commentates
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
fagot
ریشه کردن حاشیه پارچه
flounces
چین دار کردن حاشیه لباس
flounced
چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing
چین دار کردن حاشیه لباس
flounce
چین دار کردن حاشیه لباس
left justification
زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
indents
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indenting
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
lacevi
بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
indent
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
reciprocal border
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
fixes
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fix
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lapful
یک دامن پر
overskirt
دامن رو
brorher in law
هم دامن
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
righting
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
kilt
دامن مردانه
tutus
دامن کوتاه
tablier
پیش دامن
hobble skirt
دامن تنگ
lap dog
سگ دامن پرورده
cutaway
دامن گرد
kilts
دامن مردانه
shirttail
دامن پیراهن
lapdog
سگ دامن پرورده
farthingale
دامن فنری
tutu
دامن کوتاه
unchaste
الوده دامن
lappet
دامن اویز
chronicity
دامن گیری
lapfulof straw
یک دامن کاه
farthingale
دامن پف کرده
mini-skirts
دامن کوتاه
coatee
دامن کوتاه
skirt
دامن لباس
skirt
دامن دوختن
skirts
دامن لباس
cut away
دامن گرد
mini-skirt
دامن کوتاه
skirts
دامن دوختن
skirted
دامن دوختن
skirted
دامن لباس
aprons
پیش دامن
apron
پیش دامن
lap
دامن لباس
cutty sark
دامن کوتاه
lapped
دامن لباس
Herati border
طرح حاشیه هراتی
[این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
deposits
: ته نشین کردن گذاشتن
deposit
: ته نشین کردن گذاشتن
have
صرف کردن گذاشتن
having
صرف کردن گذاشتن
inserting
گذاشتن جاسازی کردن
lay down
فدا کردن گذاشتن
lodges
گذاشتن تسلیم کردن
inserts
گذاشتن جاسازی کردن
stead
گذاشتن حمایت کردن
insert
گذاشتن جاسازی کردن
cut
عبور کردن گذاشتن
lodge
گذاشتن تسلیم کردن
lodged
گذاشتن تسلیم کردن
cuts
عبور کردن گذاشتن
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
to add fuel to fire
آتش را دامن زدن
provoked
دامن زدن برانگیختن
basque
دامن کوتاه زنانه
To add fuel to (fan) the flames.
آتش را دامن زدن
provokes
دامن زدن برانگیختن
provoke
دامن زدن برانگیختن
deteriorated
خراب کردن روبزوال گذاشتن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
deteriorates
خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranges
قرار گذاشتن سازمند کردن
deteriorating
خراب کردن روبزوال گذاشتن
dumbfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
dumfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
arranged
قرار گذاشتن سازمند کردن
arrange
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging
قرار گذاشتن سازمند کردن
louse
شپش گذاشتن شپشه کردن
in-
:درمیان گذاشتن جمع کردن
auctioned
حراج کردن بمزایده گذاشتن
to put a way childish
صرف کردن گرو گذاشتن
accumulating
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulate
روی هم گذاشتن متراکم کردن
to hang up
معطل کردن مسکوت گذاشتن
auctions
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auction
حراج کردن بمزایده گذاشتن
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to put together
بکب کردن پیش هم گذاشتن
deposits
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
inserts
داخل کردن در میان گذاشتن
deposit
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
in
:درمیان گذاشتن جمع کردن
wads
کپه کردن لایی گذاشتن
heeded
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeds
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
inset
افزودن اضافه کردن گذاشتن
rat race
<idiom>
رها کردن ،تنها گذاشتن
heed
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
wad
کپه کردن لایی گذاشتن
to shut up
حبس کردن درصندوق گذاشتن
insets
افزودن اضافه کردن گذاشتن
inserting
داخل کردن در میان گذاشتن
deteriorate
خراب کردن روبزوال گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
insert
داخل کردن در میان گذاشتن
heeding
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to pander to somebody
[something]
دامن زدن با کسی
[چیزی]
morning coat
نیم تنه دامن گرد
panier
لول ژوین زیر دامن
midi
پیراهن زنانه با دامن متوسط
panniers
لول ژوپن زیر دامن
morning coats
نیم تنه دامن گرد
pannier
لول ژوپن زیر دامن
cut away
نیم تنه دامن گرد
to pour oil on the flame
اتش خشم را دامن زدن
maxi
پیراهن زنانه دامن بلند
To appeal (turn)to someone for help.
دست به دامن کسی شدن
draggle tail
دارای دامن کثیف والوده
to part the hair
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
swindles
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
to soak out the salt of
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
emplacement
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
swindle
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
rational dress
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
tail coat
جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
tailcoat
کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
dress improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
cook up
<idiom>
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
the setting of a gem
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
adventures
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
to beg somebody for something
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
frock coats
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
to beg of somebody
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
placket
ژوپن یا زیر پوش زنانه چاک دامن
frock coat
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
peplum
نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
dress coat
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
pull back
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-back
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-backs
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
sporran
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
reefknot
گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com