Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
Other Matches
goal umpire
دروازه بان واترپولو
technical foul
خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
goal throw
پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
goal light
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save
نجات دروازه با پای دروازه بان
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
element
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
goalposts
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
judge
داور
arbitrator
داور
referee
داور
judged
داور
arbitator
داور
arbitrators
داور
umpiring
داور
umpires
داور
umpire
داور
arbiters
داور
arbiter
داور
umpired
داور
referees
داور
jurors
داور
juror
داور
marker
داور
refereed
داور
markers
داور
refereeing
داور
judges
داور
judging
داور
arbiters
قاضی داور
umpire
کمک داور
award
رای داور
umpiring
کمک داور
umpired
داور مانور
umpires
داور مانور
head linesman
داور خط کناری
awarding
رای داور
umpired
کمک داور
awards
رای داور
umpires
کمک داور
awarded
رای داور
judicial arbitrator
داور قضائی
umpiring
داور مانور
refereeing
داور مسابقات
arbiter
قاضی داور
judicial arbitrator
داور قانونی
placing judge
داور خط پایان
referee stops contest
استوپ داور
referee throw
پرتاب داور
referee's whistle
سوت داور
sole arbitrator
داور منفرد
referees
داور مسابقات
umpire
داور مانور
foot fault judge
کمک داور
ump
کمک داور
referee
داور مسابقات
refereed
داور مسابقات
line official
داور خط تجمع
netcord umpire
داور تور
field judge
داور میدان
net cord judge
داور تور
referees
داور مسابقات شدن
referee
داور مسابقات شدن
refereeing
داور بالای والیبال
refereed
داور بالای والیبال
jooshim
داور کنار تکواندو
referees
داور بالای والیبال
refereed
داور مسابقات شدن
referee
داور بالای والیبال
refereeing
داور مسابقات شدن
ground judge
داور زمین شمشیربازی
umpiring
سرداور داور مسابقات
sole arbitrator
حکم یا داور انحصاری
dissent
مشاجره بر سر رای داور
dissented
مشاجره بر سر رای داور
dissents
مشاجره بر سر رای داور
stops
استوپ داور بوکس
stopping
استوپ داور بوکس
stopped
استوپ داور بوکس
stop
استوپ داور بوکس
shushin
داور وسط کاراته
back judge
داور در محوطه دفاعی
justiciary
داور عالی رتبه
umpire
سرداور داور مسابقات
aftereffect
اثر بعدی داور
umpired
سرداور داور مسابقات
fukushin
کمک داور کاراته
umpires
سرداور داور مسابقات
deashim
داور وسط تکواندو
the judgewas corrupted
داور به رشوه تطییع شد
backfield
جای بازیگر پشت داور
The referee blew for full-time.
داور سوت پایان بازی را زد.
protested
اعتراض به رای داور کشتی
protesting
اعتراض به رای داور کشتی
protests
اعتراض به رای داور کشتی
protest
اعتراض به رای داور کشتی
flagman
داور مخصوص تشخیص امتیاز
officiate
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
referee's position
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
officiating
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
patrol judge
داور برج طول مسیر اسبدوانی
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
slow whistle
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
rhadamanthus
داور سخت گیر ورشوه خوار
The referee put a boycott on him .
داور اورا از بازی محروم کرد
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
inspectors
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
paddock judge
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
inspector
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
jump ball
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
port
دروازه
portal
دروازه
gateway
دروازه
hoops
دروازه
hoop
دروازه
portals
دروازه
goals
دروازه
gateways
دروازه
goal
دروازه
gates
دروازه
barbican
دروازه
gate
دروازه
barbacan
دروازه
goal area line
خط دروازه
goals
دروازه بان
goal
دروازه بان
starting gate
دروازه شروع
saved
نجات دروازه
save
نجات دروازه
hoops
دروازه کروکه
hoop
دروازه کروکه
own goals
گل به دروازه خودی
own goal
گل به دروازه خودی
saves
نجات دروازه
tend goal
حفظ دروازه
tend goal
دروازه بانی
wickets
دروازه کوچک
goalies
دروازه بان
logic gate
دروازه منطقی
goal crease
محوطه دروازه
goalie
دروازه بان
goalar
دروازه بان
goal tender
دروازه بان
goal area
منطقه دروازه
wicket
دروازه کوچک
gatekeepers
دروازه بان
gatekeeper
دروازه بان
gate keeper
دروازه بان
between the pipes
تیر دروازه
keeper
دروازه بان
keep goal
دروازه بانی
in goal
دروازه بان
keepers
دروازه بان
gateposts
بازوی دروازه
goal keeper line
خط دروازه بان
octroi
دروازه بانی
goal mouth
دهانه دروازه
goal keeper
دروازه بان
goalkeepers
دروازه بان
goal posts
پایههای دروازه
goalkeeper
دروازه بان
attacting zone
منطقه دروازه
octroi
مالیات دم دروازه
puck stopper
دروازه بان
gatepost
بازوی دروازه
chest protector
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
changing the goal keeper
تعویض دروازه بان
flopper
دروازه بان شیرجه رو
double reverse
شوت برگردان به دروازه
fast break
حمله سریع به دروازه
long ball
پرتاب از دور به دروازه
gate post
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goalthrow
پرتاب دروازه بان
goal kick
شوت بسوی دروازه
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
goal games
بازیهای دروازه دار
goalposts
تیرک عمودی دروازه
standup goalie
دروازه بانی ایستاده
shot direct at goal
شوت مستقیم به دروازه
sally port
دروازه بزرگ قلعه
goalpost
تیرک عمودی دروازه
crossbars
تیرک افقی دروازه
crossbar
تیرک افقی دروازه
gatehouse
اطاق دروازه بان
twentyfive
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
catching glove
دستکش دروازه بان
He was approaching the gate.
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
sally port
دروازه عبور از قلعه
upright
تیرک عمودی دروازه
gatehouses
اطاق دروازه بان
shootings
شوت بسوی دروازه
shooting
شوت بسوی دروازه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com