English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
Other Matches
repose دراز کشیدن غنودن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
To crane ones neck . گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
horizontal دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
circa دراطراف
anent دراطراف
he looked about دراطراف
epistyle گچ بری دراطراف در
circumlunar دراطراف ماه
around پیرامون دراطراف
circumfluent جاری شونده دراطراف
helminthology مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
ambient water ابی که در عمق معین دراطراف غواص است
circulation حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
periodontal واقع دراطراف دندان یا دندانها ضریع دندانی
circulations حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
boulevards خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
boulevard خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
barburetor heater جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
vectored attacks تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
drag کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
lengthwise دراز
longish دراز
macro دراز
oblongated دراز
toom دراز
lengthy دراز
to piece out دراز
prolix دراز
verbose دراز
oblongs دراز
oblong دراز
to eke out دراز
to be prolonged دراز
linear دراز
long headed سر دراز
longed دراز
dolichomorphic دراز تن
longest دراز
longer دراز
long دراز
long- دراز
longheaded دراز سر
longs دراز
narrower دراز وباریک
long bill نوک دراز
lengthening دراز کردن
lengthen دراز شدن
drag on <idiom> دراز کردن
narrow دراز وباریک
streek دراز کردن
lengthened دراز کردن
narrowed دراز وباریک
longevity دراز عمری
lengthened دراز شدن
narrowest دراز وباریک
protract دراز کردن
far fetched دور و دراز
long-winded دراز نفس
long-time دراز مدت
long-drawn-out دور و دراز
verbalization دراز گویی
lengthens دراز کردن
elongation دراز شدگی
long life عمر دراز
far-fetched دور و دراز
to stretch out دراز کردن
long-life عمر دراز
lengthens دراز شدن
lengthening دراز شدن
long winded دراز نفس
couchant دراز کشیده
long necked گردن دراز
long range دراز مدت
long run دراز مدت
long shunt شنت دراز
long term دراز مدت
long wind دراز نفسی
longeval دراز عمر
longhead کله دراز
long billed نوک دراز
long eared گوش دراز
long bone استخوانهای دراز
sniping نوک دراز
snipes نوک دراز
sniped نوک دراز
snipe نوک دراز
codling یکجورسیب دراز
codlin یکجورسیب دراز
ileum روده دراز
inductile دراز نشو
lantern jawed چانه دراز
lanternjaws چانه دراز
morella cherry گیلاس دم دراز
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
elongating دراز شدن
lengthen دراز کردن
gangling طولانی و دراز
pintail اردک دم دراز
stretches دراز کردن
stretched دراز کردن
stretch دراز کردن
lanky دراز وباریک
weedy دراز و باریک
prolixity دراز نویسی
elongating دراز کردن
elongates دراز شدن
blue moon زمان دراز
at full length دراز کشیده
proboscises پوزه دراز
proboscis پوزه دراز
oblonated دراز :درازنا
elongate دراز کردن
oblongs دراز پهنا
oblong دراز پهنا
elongate دراز شدن
elongates دراز کردن
prolongate دراز کردن
long run [American E] <adj.> دراز مدت
wader مرغ دراز پا
extend دراز کردن
string چسبناک دراز
in the long run در دراز مدت
long term <adj.> دراز مدت
longer-term دراز مدت
long-term دراز مدت
mongoose میمون پوزه دراز
windbags نطاق روده دراز
windbag نطاق روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
long-lived دراز عمر معمر
chatterbox ادم روده دراز
long-lived دارای عمر دراز
chaises longues نوعی نیمکت دراز
tractile لوله شو دراز شدنی
tusks دندان دراز وتیز
ileac وابسته به روده دراز
tusk دندان دراز وتیز
long necked flask بالن گردن دراز
to make old bones عمر دراز کردن
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
chaise longue نوعی نیمکت دراز
interminably بطور بسیار دراز
mongooses میمون پوزه دراز
abusive ناسزاوار زبان دراز
long lived دارای عمر دراز
reach دراز کردن دست
full bottomed دارای دنباله دراز
verbosity دراز نویسی پرگویی
hatchet face صورت دراز وباریک
to live a long life عمر دراز کردن
godwit نوک دراز ابی
grallatorial وابسته به دراز پایان
ileal وابسته به روده دراز
ileitis اماس روده دراز
johnboat قایق دراز و باریک
weed دراز و لاغر پوشاک
long-term دوره دراز مدت
weeded دراز و لاغر پوشاک
weeding دراز و لاغر پوشاک
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
longer-term دوره دراز مدت
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
verbose دراز نویس درازگو
secular trend روند دراز مدت
mygale موش پوزه دراز
proboscis monley بوزینه دراز بینی
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
spindle دراز و باریک شدن
spindles دراز و باریک شدن
porrect دراز کردن جلوگذاردن
longicorn دارای شاخک دراز
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
paidle یکجوربیل دسته دراز
orangoutang بوزینه دست دراز
gibbon میمون دراز دست
gibbons میمون دراز دست
prolate دوک وار دراز
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
extended pole piece قطبک دراز شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com