English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
Other Matches
While there is water in the pitcher we wander thir. <proverb> آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم .
outcast دربدر
outcasts دربدر
unsheltered <adj.> دربدر
homeless دربدر
homelessness دربدر
vagabondish دربدر
condos مخفف آپارتمان
condo مخفف آپارتمان
blank 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
vagrant دربدر اوباش
gadabout اواره دربدر
vagrants دربدر اوباش
mendiant درویش دربدر
planetary life زندگی دربدر
mendicant درویش دربدر
to be [left] stranded دربدر شدن
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
walk-ups آپارتمان طبقهی اول
walk-up آپارتمان طبقهی اول
vagabonds دربدر خانه بدوش
vagabond دربدر خانه بدوش
I was looking for you every where . دربدر عقبت می گشتم
waif بچه بی صاحب ادم دربدر
We've given notice that we're moving out of the apartment. ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
Can I rent a flat? آیا میتوانم یک آپارتمان اجاره کنم؟
The smell of food permeated through the flat . بوی غذا تمام آپارتمان را فراگرفته بود
vacancies محل خالی جای خالی
vacancy محل خالی جای خالی
manspace جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
To be stranded. دربدر شدن ( سرگردان شدن )
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
pickup artist زن دنبال کن
dangler دنبال رو
attachment دنبال
pursuits دنبال
rearing دنبال
in the wake of در دنبال
pick-up artist زن دنبال کن
philanderers زن دنبال کن
reared دنبال
pope's nose دنبال چه
pursuit دنبال
parsmip nose دنبال چه
rear دنبال
philanderer زن دنبال کن
player [American E] زن دنبال کن
rears دنبال
reopening دنبال کردن
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
reopened دنبال کردن
graph follower دنبال گر گراف
give chase دنبال کردن
reopen دنبال کردن
pursued دنبال کردن
chased دنبال کردن
pursuant دنبال کننده
to give chase دنبال کردن
chasers دنبال کننده
chaser دنبال کننده
courses :دنبال کردن
coursed :دنبال کردن
course :دنبال کردن
continues دنبال کردن
continue دنبال کردن
chases دنبال کردن
roil دنبال هم دویدن
chasing دنبال کردن
pursue دنبال کردن
reopens دنبال کردن
tandom connection اتصال دنبال هم
pursues دنبال کردن
traced دنبال کردن
dogs دنبال کردن
dogging دنبال کردن
dog دنبال کردن
traces دنبال کردن
track دنبال کردن
tracked دنبال کردن
pursuing دنبال کردن
He is looking for trouble. دنبال شر می گردد
trace دنبال کردن
continuator دنبال کننده
chase دنبال کردن
tracks دنبال کردن
trackers دنبال کننده
tracker دنبال کننده
dogging مثل سگ دنبال کردن
tows دنبال خود کشیدن
tow دنبال خود کشیدن
careerism دنبال کردن شغل
phliander دنبال زنی افتادن
follow the ball دنبال توپ فرستادن
attend از دنبال امدن منتظرشدن
attends از دنبال امدن منتظرشدن
dogs مثل سگ دنبال کردن
attending از دنبال امدن منتظرشدن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
run close سخت دنبال کردن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
to run on chapters فصل ها را دنبال هم انداختن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
dog مثل سگ دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
ask for trouble <idiom> دنبال دردسر گشتن
To be on someone trail. To trace someone. رد کسی را دنبال کردن
One must let sleeping dogs lie. دنبال شر نباید رفت
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
to follow ones nose دنبال قسمت خودرفتن
stick with <idiom> دنبال کردن کاری
tagger تنکه دنبال کننده
pound the pavement <idiom> دنبال کار گشتن
look (someone) up <idiom> به دنبال کسی گشتن
practise or tice دنبال کردن مشق دادن
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
look (something) up <idiom> به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
tracked دنبال کردن یک مسیر به درستی
fool's errand فرستادن دنبال نخود سیاه
sink one's teeth into <idiom> با جدیت دنبال کاری رفتن
fool's errands فرستادن دنبال نخود سیاه
I sent him on an errand. اورا دنبال یک کاری فرستادم
follow out اخذ نتیجه دنبال کردن
pursuit of happiness به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
philander زن بازی کردن دنبال زن افتادن
To go about ones business. دنبال کار خود رفتن
to pursue pleasure دنبال خوش گذرانی رفتن
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
to run any one hard کسیرا سخت دنبال کردن
The dinner will be followed by a concert. به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
run down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
career woman زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
entrain اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
to keep at some work د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
career women زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
bargain hunter کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
They are openly seeking his being sacked. آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
to search [for] [someone] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
To fetch and varry for someone . دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
rompish مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
rompy مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
fetches سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
function کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functioned کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functions کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
fetch سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
paths لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
frothy <adj.> تو خالی
phantom <adj.> تو خالی
stilted <adj.> تو خالی
vacuous خالی
forspent خالی
destitute خالی
empties خالی
toom : خالی
arid خالی
windy خالی
emptiest خالی
inane خالی
blank خالی
empty خالی
vacuous خالی
barren خالی
blank cell سل خالی
bare خالی
devoid خالی
emptier خالی
indigent خالی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com