Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
The tree wI'll die . |
درخت خشک خواهد شد |
|
|
Other Matches |
|
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. |
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد . |
it will make against us |
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد |
runs |
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد |
run |
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد |
rootery |
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند |
papaw |
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی |
ceiba |
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی |
underbrush |
درخت کوچک روینده درزیر درخت |
myrica |
درخت شیشعان درخت موم |
gambir |
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر |
gambier |
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر |
Cypress design |
طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.] |
that fauit will right itself |
خواهد شد |
twill _ |
ان خواهد |
it will manifest it self |
اشکار خواهد شد |
he shall go |
خواهد رفت |
the secret will open to me |
خواهد گردید |
it askes for attention |
دقت می خواهد |
he will go |
خواهد رفت |
It wI'll get us into trouble. |
ما را به درد سر خواهد انداخت |
She wI'll gradually soften . |
تدریجا" نرم خواهد شد |
i know that he will come |
من میدانم که او خواهد امد |
The folwer wI'll die for want of water. |
گل از بی آبی خشک خواهد شد |
Its color wI'lll fade. |
رنگش خواهد رفت |
It wI'll prove to be to your disadvantage. |
بضررت تمام خواهد شد |
It wI'll clear up by morning . |
تا صبح هواصاف خواهد شد |
She wI'll regret it bitterly. |
مثل سگ پشیمان خواهد شد |
It wI'll overtake (befall) everyone. |
دامنگیر همه خواهد شد |
What impudence!what never !what cheek! |
واقعا" که خیلی رو می خواهد ! |
it will give rise to a quarrel |
مایه ستیزه خواهد شد |
She wI'll survive . She wI'll pull through. |
زنده خواهد ماند |
criterion |
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد |
Well what does he want now ? |
خوب حا لاچه می خواهد ؟ |
it would be preferble to |
بهتر خواهد بود |
it will manifest it self |
معلوم خواهد گشت |
do as you please |
هر چه دلتان می خواهد بکنید |
the truth will out . <proverb> |
یقیقت بر ملا خواهد شد . |
the lord will provide |
خداوسیله خواهد ساخت |
near work |
کاری که نگاه نزدیک می خواهد |
accuracy |
تعریف دقیق تر خواهد بود |
it will give rise to a quarrel |
نزاعی تولید خواهد کرد |
who will pay for it |
کی پول انرا خواهد داد |
he would be sure to like it |
یقینا انرادوست خواهد داشت |
He wI'll expedite our case. |
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت |
who will pay for it |
کی هزینه انرا خواهد پرداخت |
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. |
بدجوری آبرویم خواهد رفت |
i do not u.his wanting to say |
نمیفهم چرامی خواهد بماند |
if he wishes to be a |
اگرمی خواهد کسی بشود |
She wI'll arrive on friday morning . |
جمعه صبح وارد خواهد شد |
sticker [guest] |
مهمانی که نمی خواهد برود |
It wI'll spoil my appetite . |
اشتهایم راکور خواهد کرد |
What must be must be . <proverb> |
آنچه باید بشود خواهد شد . |
Surely things wI'll turn out well for him in the end. |
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد |
There will be a delay of 8 minutes. |
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت. |
Sooner or later , he wI'll find out . |
دیر یا زود خواهد فهمید |
output |
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد |
which diffrence shall be settled only by |
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد |
She said it would rain and sure enough it did . |
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد |
She wI'll never realize this wish. |
این آرزو بدلش خواهد ماند |
This book wI'll be a great success . |
این کتاب خیلی گه خواهد کرد |
whatsoever he doeth shall p |
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد |
outputs |
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد |
A new government wI'll take office . |
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد |
he is sanguine of success |
خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد |
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). |
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد |
on shall from a quo rum |
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت |
He gave us to understand that he would help us. |
او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد. |
it will wear to your shape |
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد |
We shall look into the matter in due ( good ) time . |
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد |
Your train will leave from platform 8. |
قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد. |
end user |
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد |
While the grass grows the cow starves . <proverb> |
تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد . |
stagnation thesis |
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود |
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . |
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم ) |
He threatened to thrash the life out of me . |
تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید |
The judge will have the final say on the matter. |
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت. |
gigo |
اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود |
He is trying to prove himself all the time. |
او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید. |
contingency plan |
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد |
He who excuses accuses himself. <proverb> |
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل] |
that book will immortalize him |
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت |
diminished radix complement |
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد |
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> |
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل] |
He warned he would go on a termless hunger strike. |
او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد. |
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> |
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل] |
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> |
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند. |
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. |
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد |
defaults |
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد |
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . |
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود. |
defaulting |
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد |
defaulted |
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد |
default |
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد |
attention code |
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد |
critical engine |
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت |
restorationist |
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد |
hackers |
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه |
hacker |
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه |
i/o |
فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد |
doctrinaire |
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند |
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> |
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند. |
to keep somebody in suspense <idiom> |
کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد] |
NOT function |
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود |
background |
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد |
parameters |
نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود |
backgrounds |
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد |
parameter |
نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود |
default |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
decision |
مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود |
decisions |
مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود |
defaults |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
defaulted |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
defaulting |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
special bastard |
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود |
device |
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است |
devices |
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است |
Marxists |
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد |
Marxist |
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد |
requests |
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند |
request |
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند |
requesting |
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند |
requested |
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند |
unions |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود |
union |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود |
previews |
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد |
preview |
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد |
conjunction |
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود |
conjunctions |
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود |
shifted |
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد |
shift |
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد |
shifts |
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد |
dediction of way |
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد |
stubs |
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد |
stub |
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد |
stubbed |
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد |
stubbing |
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد |
targetted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
target |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
It wI'll eventually pay off. |
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد ) |
targeted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targeting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targets |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targetting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
flowers |
درخت گل |
butts |
ته درخت |
butted |
ته درخت |
vine |
درخت مو |
quincunx |
درخت به |
vines |
درخت مو |
flower |
درخت گل |
thick with trees |
پر از درخت |
copaiba |
درخت |
treeless |
بی درخت |
butt |
ته درخت |
tamarisk |
درخت گز |
abat |
سد درخت |
woody |
پر درخت |
xyloid |
پر درخت |
tree |
درخت |
quinces |
درخت به |
quince |
درخت به |
naive user |
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد |
charges forward |
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود |
plane [Platanus] |
درخت چنار |
dendroid |
بشکل درخت |
jacaranda |
درخت جوالدوز |
dendroidal |
درخت وار |
dendrologist |
درخت شناس |
dendrology |
درخت شناسی |
dendrometer |
درخت پیما |
dendrophilous |
درخت دوست |
dendrophilous |
درخت پیچ |
diclinous |
درخت دوپایه |
withy |
درخت بید |
pink hawthorn |
درخت زالزالک |
judas tree |
درخت ارغوان |
jujube |
درخت عناب |
cotton plant |
درخت پنبه |
date palm |
درخت خرما |
alder |
درخت توسکا |
datepalm |
درخت خرما |
decision tree |
درخت تصمیم |
lentisk |
درخت مصطکی |
leatherwood |
درخت میشن |
knurr |
گره درخت |
knur |
گره درخت |
kapur |
درخت کافور |
dendriform |
مانند درخت |
woodless |
بی درخت بی جنگل |
hautbois |
درخت جنگلی |
haematoxylon |
درخت بقم |
spruce |
درخت صنوبر |
elemi |
درخت لامی |
the foot of the tree |
پای درخت |
feller |
درخت انداز |
fruiter |
درخت میوه |
fig tree |
درخت انجیر |
leavulose |
درخت میوهfructose |
foresttree |
درخت جنگلی |
foliage leaf |
برگ درخت |
filbert |
درخت فندق |