Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
English
Persian
retard
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
Other Matches
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
illuminating shell
گلوله روشن کننده
starshell
گلوله روشن کننده
illumination round
گلوله روشن کننده
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
velocity jump
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
surveillant
مراقبت کننده دیدبان
deliveries
پرتاب گلوله
delivery
پرتاب گلوله
shoot
پرتاب کردن گلوله
volley fire
پرتاب همزمان گلوله ها با هم
muzzle wave
موج پرتاب گلوله
powder charge
خرج پرتاب گلوله
shoots
پرتاب کردن گلوله
shots
پرتاب وزنه گلوله سربی
aeroballistics
فن پرتاب گلوله یا موشک درفضا
shot
پرتاب وزنه گلوله سربی
ballistic
پرتابهای وابسته به علم پرتاب گلوله
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
arbalest
الت پرتاب تیر وزوبین و گلوله
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
arbalist
الت پرتاب تیر وزوبین و گلوله
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
on application
در زمان
[حالت]
درخواست
time of flight
زمان پرواز گلوله
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
lift off
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
HTTP
دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
turn on
بجریان انداختن روشن کردن
spare
انداختن هر 01 میله بولینگ بادو پرتاب
spared
انداختن هر 01 میله بولینگ بادو پرتاب
cue
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cues
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
runs
به کار انداختن روشن کردن موتور
run
به کار انداختن روشن کردن موتور
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
to start
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
switched
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
applicants
درخواست کننده
demandant
درخواست کننده
applicant
درخواست کننده
applicator
درخواست کننده
warm up
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
to postpone
عقب انداختن
[زمان]
to defer
عقب انداختن
[زمان]
to delay
عقب انداختن
[زمان]
to put off
عقب انداختن
[زمان]
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
requesting unit
یکان درخواست کننده
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
asylum seeker
درخواست کننده پناهندگی
[سیاسی]
person seeking
[political]
asylum
درخواست کننده پناهندگی
[سیاسی]
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
lunger
پرتاب کننده
launcher
پرتاب کننده
caster
پرتاب کننده
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
marking round
گلوله نشان کننده
illuminant
روشن کننده
illuminator
روشن کننده
illuminative
روشن کننده
launcher
سکو پرتاب کننده
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
illuminant
ماده روشن کننده
flares
فشفشه روشن کننده
translucid
روشن کننده زجاجی
flare
فشفشه روشن کننده
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
launcher
حمله کننده وسیله پرتاب
stabilizing fin
پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
application
[for something]
درخواست نامه
[برای چیزی]
appeal
[to]
or
[for]
درخواست
[برای]
[استیناف در دادگاه]
an a for a position
درخواست دهنده برای کار
full beam spread
باند کامل روشن کننده
catapulted
سنگ قلاب اژدرانداز پرتاب کننده
catapulting
سنگ قلاب اژدرانداز پرتاب کننده
catapult
سنگ قلاب اژدرانداز پرتاب کننده
catapults
سنگ قلاب اژدرانداز پرتاب کننده
ejector
وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
launched
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
to call somebody to
[for]
something
از کسی برای چیزی درخواست کردن
pyrotechnics
مواد فشفشفهای فشفشه روشن کننده
lightening bug ship
هلی کوپتر روشن کننده گشتی
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
audio
تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
status
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
reversed
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverses
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
boomerang
چوب خمیدهای که پس ازپرتاب شدن نزد پرتاب کننده برمیگردد
boomeranged
چوب خمیدهای که پس ازپرتاب شدن نزد پرتاب کننده برمیگردد
boomeranging
چوب خمیدهای که پس ازپرتاب شدن نزد پرتاب کننده برمیگردد
boomerangs
چوب خمیدهای که پس ازپرتاب شدن نزد پرتاب کننده برمیگردد
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
epexegetically
برای روشن شدن معنی
free throw
پرتاب بدون مانع برای یار
cultivation
جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
boost phase
مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
future promissory
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
carry light
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
brush back
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
cartridge
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
cartridges
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
posterior
بعداز
point of presence
شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
behinds
بعداز دیرتراز
behind
بعداز دیرتراز
post meridiem
بعداز فهر
postmeridiem
بعداز فهر
sensing
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trend
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
missed
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
putted
ضربه برای انداختن به سوراخ
putts
ضربه برای انداختن به سوراخ
putt
ضربه برای انداختن به سوراخ
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
temporarily
برای زمان مشخص یا نه همیشه
monitor
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
sabot
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
stand off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
morning call
دیدنی بعداز فهر
post hostilities
بعداز خاتمه مخاصمات
to cause trouble for oneself
برای خود دردسر راه انداختن
get hold of (someone)
<idiom>
(برای صحبت)به گیر انداختن شخص
holeable
گوی اسان برای به سوراخ انداختن
raise the wind
پول برای مقصودی راه انداختن
clue
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clues
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
access time
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
check out time
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
check out time
زمان لازم برای تخلیه محل
operated
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operate
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates
کل زمان لازم برای انجام یک کار
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
kernels
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
lie in state
<idiom>
بعداز مرگ دیدن جسد
wait time
خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
offense
توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
quail
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quails
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com