Total search result: 73 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
contention |
درگیری |
contentions |
درگیری |
engagement |
درگیری |
engagements |
درگیری |
involvement |
درگیری |
contretemps |
درگیری |
|
|
Other Matches |
|
heads up |
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی |
engagement |
درگیری با دشمن |
engagements |
درگیری با دشمن |
disengagement |
قطع درگیری |
rules of engagement |
قوانین درگیری |
brush with the law <idiom> |
درگیری با قانون |
braking |
قطع درگیری |
brakes |
قطع درگیری |
braked |
قطع درگیری |
brake |
قطع درگیری |
self involvement |
خود- درگیری |
jaw clutch coupling |
درگیری دندانه |
gear in |
درگیری دو چرخ دنده |
set-tos |
مشت بازی درگیری |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هواپیماها |
break off position |
نقطه قطع درگیری |
cease engagement |
درگیری را قطع کنید |
set-to |
مشت بازی درگیری |
set to |
مشت بازی درگیری |
catalytic |
ترغیب کننده دشمن به درگیری |
coupling |
جفت شدگی اتصال درگیری |
rules of engagement |
روشهای درگیری پدافند هوایی |
cease engagement |
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید |
engagement control |
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن |
gear arrangment |
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده |
tactical reconnaissance |
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است |
liners |
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی |
liner |
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی |
gates |
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی |
gate |
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی |
fewer |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
bullied |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
few |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
bullies |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
fewest |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
igo |
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی |
bullying |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
bully |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
heading crossing angle |
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری |
tied on |
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است |
armed peace |
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند |
target discrimination |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
scramble |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scrambling |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scrambles |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scrambled |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
tackled |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackle |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackling |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackles |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
aircraft scrambling |
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف |
combating |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
action report |
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن |
combated |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
combat |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
combats |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
breaching |
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن |
crank starter |
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ |
breaches |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
breach |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
breached |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
combat phase |
مرحله درگیری در رزم مرحله رزم |