Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
geologize
در زمین شناسی کارکردن
Other Matches
psychological moment
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
to work with a will
بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
earth science
زمین شناسی
science of geology
زمین شناسی
geology
زمین شناسی
geostrategy
زمین شناسی
geological
زمین شناسی
pleistocene
عهدچهارم زمین شناسی
geobiology
زمین زیست شناسی
geological survey
سازمان زمین شناسی
geochronology
باستان شناسی زمین
geologic erosion
فرسایش زمین شناسی
geologic
وابسته به زمین شناسی
alcoves
اشیانه زمین شناسی
geological
وابسته به زمین شناسی
alcove
اشیانه زمین شناسی
geologically
از لحاظ زمین شناسی
geology
دانش زمین شناسی
formations
تشکیلات زمین شناسی
geologic survey
مطالعه زمین شناسی
Anisic
اشکوب آنیزین
[زمین شناسی ]
cretaceous
دوره زمین شناسی کرتاسه
geoscience
علوم مربوط به زمین شناسی
Anisian
اشکوب آنیزین
[زمین شناسی ]
mesozoic era
دوران دوم زمین شناسی
jural
دورهء زمین شناسی ژوراسیک
jura
دورهء زمین شناسی ژوراسیک
geogonostical
مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic
مربوط بعلم زمین شناسی
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize
مطالعه علم زمین شناسی کردن
paleocene
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
dike
رگههای سنگ اذین در زمین شناسی
precambrian
قبل از دوره زمین شناسی کامبریان
intrusive bodies
ساختمانهای زمین شناسی بیرون زده
permian
وابسته بدوره زمین شناسی پرمیان
index fossil
سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
tectonics
مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی
neocene
قسمت اخیر عهد سوم زمین شناسی
stratigraphy
وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
speleology
مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
geochronology
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
mesozoic
وابسته بدوره زمین شناسی بین " پرمیان " و " دوره سوم "
neozoic
وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
phytography
طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
geochronometry
اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
eocene
دوره زمین شناسی >ایوسن < در عهد سوم که بین >پلیوس < و اکیگوسن بوده
paleozoic
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
psychbiology
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lateral meniscus
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
goes
کارکردن
go
کارکردن
inactivate
بی کارکردن
work
کارکردن
acted
کارکردن
to pull together
با هم کارکردن
worked
کارکردن
act
کارکردن
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
speeds
سریع کارکردن
speeding
سریع کارکردن
toa for a job or position
درخواست کارکردن
upping
اجرا یا کارکردن
runs
کارکردن موتور
cowork
باهم کارکردن
run
کارکردن موتور
to paddle one's own canoe
مسقلانه کارکردن
overlabour
زیاد کارکردن
cooperate
باهم کارکردن
to work together
باهم کارکردن
to pull a lone oar
تنها کارکردن
counterwork
برخلاف کارکردن
to work cheap
بامزدکم کارکردن
to act jointly
باهم کارکردن
speed
سریع کارکردن
fag
سخت کارکردن
collaborate
باهم کارکردن
upped
اجرا یا کارکردن
fags
سخت کارکردن
slaved
سخت کارکردن
slaves
سخت کارکردن
up
اجرا یا کارکردن
slaving
سخت کارکردن
overworked
زیاد کارکردن
operation
کارکردن با یک وسیله
overwork
زیاد کارکردن
slave
سخت کارکردن
overworking
زیاد کارکردن
collaborated
باهم کارکردن
overworks
زیاد کارکردن
collaborates
باهم کارکردن
collaborating
باهم کارکردن
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
moonlights
بطور قاچاقی کارکردن
to peg a way at some work
پیوسته درسرچیزی کارکردن
moonlighting
بطور قاچاقی کارکردن
moonlighted
بطور قاچاقی کارکردن
passages
رویداد کارکردن مزاج
knuckle down
<idiom>
مشتاقانه شروع به کارکردن
moonlight
بطور قاچاقی کارکردن
passage
رویداد کارکردن مزاج
do the trick
<idiom>
خیلی خوب کارکردن
fit to work
اماده برای کارکردن
fit to work
شایسته یاقابل کارکردن
geared
کردن اماده کارکردن
dejecta
کارکردن مزاج مریض
function
عمل کردن کارکردن
functioned
عمل کردن کارکردن
functions
عمل کردن کارکردن
qualified for work
شایسته یاقابل کارکردن
to act independently of others
مستقلانه یا جداگانه کارکردن
gears
کردن اماده کارکردن
gear
کردن اماده کارکردن
automation
بطور خودکار کارکردن
refits
دوباره اماده کارکردن
refit
دوباره اماده کارکردن
refitted
دوباره اماده کارکردن
refitting
دوباره اماده کارکردن
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
to work it
<idiom>
روی چیزیی کارکردن و حل کردن
telecommuting
عمل کارکردن با کامپیوتر در یک محل
geometrize
از روی قواعد هندسی کارکردن
labourvi
رنج بردن سخت کارکردن
drudge
جان کندن بیمیلانه کارکردن
drudges
جان کندن بیمیلانه کارکردن
to turn over
واژگون کردن کارکردن دراوردن
to work at a high pressure
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
grinds
اسیاب شدن سخت کارکردن
grind
اسیاب شدن سخت کارکردن
To work like a beaver .
مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
frob
کارکردن با دسته فرمان وماوس
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
neurologic
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
kinematics
حرکت شناسی جنبش شناسی
typology
گونه شناسی نوع شناسی
To regain consciousness. to come to.
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
burns
کارکردن موتور راکت طبق برنامه
burn
کارکردن موتور راکت طبق برنامه
crack the whip
<idiom>
باعث سخت کارکردن شخصی شدن
to do a lesson
درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
dabbling
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
serials
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
serial
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
reliability
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
specification
کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
dabble
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
wet weight
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
reliability
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
to swear in
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
fault
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
faulted
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
ornithology
پرنده شناسی
[جانور شناسی]
[پرنده شناسی]
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com