Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 211 (10 milliseconds)
English	Persian
by the side of the road	در کنار جاده
Search result with all words
landslide	ریزش خاک کوه کنار جاده
landslides	ریزش خاک کوه کنار جاده
wayside	کنار جاده
roadside	کنار جاده
roadsides	کنار جاده
barrier inspection	بازدید کنار جاده
pull over	اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
road side	کنار جاده یا خیابان
crash barrier	حصار کنار جاده
road ditch	راه آب [کنار جاده]
Other Matches
divided highway [American E]	شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpasses	مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass	مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic	جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic	ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen	پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
service road	جاده کناری جاده سرویس
going	وضع جاده زمین جاده
road distance	مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer	جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
border line	خط کنار
bourne	کنار
rims	کنار
limit	کنار
border	کنار
apart	کنار
bordered	کنار
list	کنار
rim	کنار
away	کنار
bank	کنار
edges	: کنار
edge	: کنار
ex	کنار
margin	کنار
margins	کنار
verge	کنار
verges	کنار
lip	کنار
abutment	کنار
along side	در کنار
along side	تا کنار
bordering	کنار
besides	کنار
brink	کنار
recesses	کنار
lotus	کنار
lotos	کنار
marginate	کنار
brimmed	کنار
side aisle	کنار
off	از کنار
on shore	بر کنار
brim	کنار
marge	کنار
rand	کنار
recess	کنار
brimming	کنار
brims	کنار
waterfront	اب کنار
lotuses	کنار
waterfronts	اب کنار
banks	کنار
ex-	کنار
lote	کنار
sidelined	خط کنار زمین
foreshores	کنار دریا
lotos eater	کنار خوار
bedside	کنار بستر
lotus eater	کنار خوار
sideline	خط کنار زمین
lotus-eater	کنار خوار
lotus-eaters	کنار خوار
shores	کنار دریا
waterside	کنار دریا
shore	کنار دریا
sidelines	خط کنار زمین
sidelining	خط کنار زمین
by	نزدیک کنار
bypassed	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
sheer	کنار رفتن
coast	کنار دریا
coasts	کنار دریا
bypass	کنار گذار
strand	کنار دریا
strand	کنار رود
strands	کنار دریا
foreshore	کنار دریا
earmark	کنار گذاشتن
coping	کنار امدن
receding	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
receded	کنار کشیدن
side	سمت کنار
sides	سمت کنار
recede	کنار کشیدن
earmarks	کنار گذاشتن
strands	کنار رود
deposit	کنار گذاشتن
shipside	کنار کشتی
side foot	ضربه با کنار پا
lotos	درخت کنار
lotus	درخت کنار
lotuses	درخت کنار
next	جنب کنار
lote	درخت کنار
lay away	کنار گذاشتن
step aside	کنار رفتن
floret of ray	گلچه کنار
to lay aside	کنار گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
shipboard	کنار کشتی
off	از روی از کنار
deposits	کنار گذاشتن
shelf	کنار گذاشتن
riparian	رود کنار
put in	کنار امدن با
put away	کنار گذاردن
to set by	کنار گذاشتن
put aside	کنار گذاشتن
reserve	کنار گذاشتن
reserves	کنار گذاشتن
reserving	کنار گذاشتن
pull away	کنار گرفتن
pt down	کنار گذاردن
seacoast	دریا کنار
to put by	کنار گذاشتن
seastrand	دریا کنار
withdrawals	کنار کشیدن
riverside	کنار رور
overrule	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
overrules	کنار گذاشتن
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
withdrawal	کنار کشیدن
seaside	دریا کنار
bow out	کنار کشیدن
touchline	خط کنار زمین
side step	کنار رفتن
graveside	در کنار آرامگاه
bypassing	کنار گذار
gravesides	در کنار آرامگاه
Stand asid . step aside .	کنار بایست
by the window	کنار پنجره
limbo	کنار دوزخ
tracks	جاده
way	جاده
roadable	جاده رو
roadability	جاده رو
road blocks	سد جاده
route	جاده
roadbed	کف جاده
roadless	بی جاده
road bed	کف جاده
road block	سد جاده
invious	بی جاده
hard core	پی جاده
pathway	جاده
pathways	جاده
track	جاده
tracked	جاده
rut	رد جاده
pads	جاده
path	جاده
causeway	جاده
roadway	جاده
ruts	رد جاده
blocking	سد جاده
turnpikes	جاده
turnpike	جاده
road	جاده
roadways	جاده
line	جاده
lines	جاده
pad	جاده
causeways	جاده
paths	جاده
roads	جاده
routes	جاده
long shore	وابسته بدریا کنار
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
marshaled	داوران کنار مسیر
jooshim	داور کنار تکواندو
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
marshal	داوران کنار مسیر
ex ship	تحویل در کنار کشتی
marshaling	داوران کنار مسیر
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
marshalled	داوران کنار مسیر
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
down the line	ضربه از کنار زمین
marshals	داوران کنار مسیر
inshore	نزدیک دریا کنار
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
towpaths	جادهی کنار آب راه
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
sculls	پاروی کنار قایق
towpath	جادهی کنار آب راه
ratch	کنار یا لبه کشتی
sculled	پاروی کنار قایق
scull	پاروی کنار قایق
seafronts	اسکله کنار دریا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com