English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (43 milliseconds)
English Persian
sneak دزدکی حرکت ه کردن
sneaked دزدکی حرکت ه کردن
sneaks دزدکی حرکت ه کردن
Search result with all words
skulk گروه دزدکی حرکت کردن
skulked گروه دزدکی حرکت کردن
skulking گروه دزدکی حرکت کردن
skulks گروه دزدکی حرکت کردن
Other Matches
stealth خفیه کاری حرکت دزدکی
slink انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinks انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinking انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
poached دزدکی شکار کردن
lurks دزدکی عمل کردن
lurked دزدکی عمل کردن
poach دزدکی شکار کردن
lurk دزدکی عمل کردن
lurking دزدکی عمل کردن
poaches دزدکی شکار کردن
trinkets دزدکی وزیرجلی کار کردن
trinket دزدکی وزیرجلی کار کردن
suborn دزدکی ومحرمانه چیزی کسب کردن
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
slinky دزدکی
slinkier دزدکی
sneaking دزدکی
stealthier دزدکی
lurkingly دزدکی
stealthiest دزدکی
by stealth دزدکی
slinkiest دزدکی
stealthy دزدکی
furtive دزدکی
snoopy دزدکی
privy دزدکی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
sheep's eye نگاه دزدکی
leer نگاه دزدکی
poachers شکارچی دزدکی
leered نگاه دزدکی
leering نگاه دزدکی
leers نگاه دزدکی
poacher شکارچی دزدکی
peeps نگاه دزدکی طلوع
peep نگاه دزدکی طلوع
peeping نگاه دزدکی طلوع
peeped نگاه دزدکی طلوع
slink نظر چشمی نگاه دزدکی
slinking نظر چشمی نگاه دزدکی
slinks نظر چشمی نگاه دزدکی
slinks گام های دزدکی سقط شده
slink گام های دزدکی سقط شده
to steal in or out دزدکی داخل شدن یابیرون امدن
slinking گام های دزدکی سقط شده
sneaker کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
sneakers کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
departures حرکت کردن
departure حرکت کردن
moved حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
sail حرکت کردن
whir حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
moves حرکت کردن
waggle حرکت کردن
waggled حرکت کردن
skew کج حرکت کردن
move حرکت کردن
have way on حرکت کردن
waggles حرکت کردن
sailings حرکت کردن
sailed حرکت کردن
inch حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
waggling حرکت کردن
get under way حرکت کردن
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
submarines زیردریا حرکت کردن
submarine زیردریا حرکت کردن
darting بسرعت حرکت کردن
lug سنگین حرکت کردن
streak بسرعت حرکت کردن
streaked بسرعت حرکت کردن
dart بسرعت حرکت کردن
lazy باکندی حرکت کردن
laziest باکندی حرکت کردن
lazier باکندی حرکت کردن
pule باصدا حرکت کردن
to bolt ناگهانی حرکت کردن
streaking بسرعت حرکت کردن
streaks بسرعت حرکت کردن
lugged سنگین حرکت کردن
darted بسرعت حرکت کردن
spanks با سرعت حرکت کردن
spanked با سرعت حرکت کردن
spank با سرعت حرکت کردن
crab به پهلو حرکت کردن
crabs به پهلو حرکت کردن
whirry بعجله حرکت کردن
larrup سنگین حرکت کردن
make leeway حرکت پهلویی کردن
sail با نازوعشوه حرکت کردن
lugs سنگین حرکت کردن
sailed با نازوعشوه حرکت کردن
lugging سنگین حرکت کردن
sailings با نازوعشوه حرکت کردن
zigzagging حرکت زیگزاگی کردن
to tail to the tide باجزرومد حرکت کردن
spirals بطورمارپیچ حرکت کردن
trailed بدنبال حرکت کردن
spiralling بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling بطورمارپیچ حرکت کردن
ranged سیر و حرکت کردن
crawfish به پشت حرکت کردن
range سیر و حرکت کردن
spiral بطورمارپیچ حرکت کردن
trails بدنبال حرکت کردن
jink بسرعت حرکت کردن
zigzag حرکت زیگزاگی کردن
trail بدنبال حرکت کردن
zigzags حرکت زیگزاگی کردن
trailing بدنبال حرکت کردن
underway در حال حرکت کردن
spiraled بطورمارپیچ حرکت کردن
to move on واداربه حرکت کردن
trances باچالاکی حرکت کردن
infile به ستون دو حرکت کردن
trance باچالاکی حرکت کردن
to make an early start زود حرکت کردن
skeet باسرعت حرکت کردن
ranges سیر و حرکت کردن
zigzagged حرکت زیگزاگی کردن
lob با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
accost در امتداد چیزی حرکت کردن
to flounce حرکت تند و ناگهانی کردن
lobs با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbing با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
wriggling حرکت کرم وار کردن
moved حرکت کردن تکان خوردن
shuffled این سو وان سو حرکت کردن
shuffles این سو وان سو حرکت کردن
skips رقص کنان حرکت کردن
To move backwards and forwards. عقب وجلو حرکت کردن
starboard بطرف راست حرکت کردن
to outgo حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
lobbed با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
shuffle این سو وان سو حرکت کردن
skipped رقص کنان حرکت کردن
cannonball سریع السیر حرکت کردن
proceeded رهسپار شدن حرکت کردن
shuffling این سو وان سو حرکت کردن
criss-crossed بهطور متقاطع حرکت کردن
freewheeled با ازادی حرکت وجنبش کردن
accosting در امتداد چیزی حرکت کردن
freewheel با ازادی حرکت وجنبش کردن
sway away رد کردن ضربه با حرکت بدن
whish باصدای هیس حرکت کردن
galvanize تحریک کردن به حرکت واداشتن
accosts در امتداد چیزی حرکت کردن
zoom با صدای وزوز حرکت کردن
zoomed با صدای وزوز حرکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com