English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
stock دسته ابزار و اسلحه
Other Matches
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
helve دسته ابزار
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
unarmed بی اسلحه
bare handed بی اسلحه
weapons اسلحه
weapon اسلحه
armless بی اسلحه
safety lock ضامن اسلحه
misfires گیرکردن اسلحه
trigger ماشه اسلحه
weapons اسلحه حربه
misfire گیرکردن اسلحه
d. armour اسلحه دفاع
heavy armed سنگین اسلحه
repeating firearm اسلحه خودکار
weapon اسلحه حربه
arm اسلحه گرم
cold steel اسلحه سرد
piece اسلحه گرم
firearms اسلحه گرم
side arms اسلحه کمری
single shot اسلحه تک تیر
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
misfired گیرکردن اسلحه
armouries اسلحه قوزخانه
triggers ماشه اسلحه
shooting iron اسلحه گرم
light armed سبک اسلحه
side arm اسلحه کمری
ordnance اسلحه ومهمات
holster جلد اسلحه
holsters جلد اسلحه
triggered ماشه اسلحه
maximum range بردنهایی اسلحه
firearm اسلحه گرم
armouries اسلحه خانه
stoppages گیر در اسلحه
weaponry اسلحه سازی
arm of precision اسلحه دقیق
weaponary مربوط به اسلحه
fire arms اسلحه ی گرم
stoppage گیر در اسلحه
armoury اسلحه خانه
armoury اسلحه قوزخانه
armorer اسلحه ساز
armory اسلحه خانه
armourer اسلحه ساز
thumb شستی اسلحه
Elaborate اسلحه بزرگ
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
thumbed شستی اسلحه
pieces اسلحه گرم
thumbing شستی اسلحه
thumbs شستی اسلحه
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
light infantry پیاده سبک اسلحه
poppers اسلحه صدا دار
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
lift fire زیادکردن برد اسلحه
hold-up با اسلحه سرقت کردن
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
magazine مخزن خشاب اسلحه
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
muzzle دهانه لوله اسلحه
muzzled دهانه لوله اسلحه
muzzles دهانه لوله اسلحه
muzzling دهانه لوله اسلحه
armorer نگهبان اسلحه زراد
to sight gun نشان کردن اسلحه
magazines مخزن خشاب اسلحه
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
armory کارخانهء اسلحه سازی
popper اسلحه صدا دار
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
missiles اسلحه پرتاب کردنی
velite سرباز سبک اسلحه
missile اسلحه پرتاب کردنی
hold up با اسلحه سرقت کردن
ranging تنظیم کردن اسلحه
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
cant اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
clang صدای بهم خوردن اسلحه
shooting position حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
light horse سوار نظام سبک اسلحه
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
free کمی محدودیت نوع اسلحه
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
bores قطر داخلی لوله اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
streams of people دسته دسته مردم
trooping دسته دسته شدن
sorted دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
trooped دسته دسته شدن
classify دسته دسته کردن
assort دسته دسته شدن
shoals of people دسته دسته مردم
group دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
troop دسته دسته شدن
scores of people دسته دسته مردم
sects دسته دسته مذهبی
in detail مفصلا دسته دسته
they came in bands دسته دسته امدند
windrow دسته دسته کردن
sect دسته دسته مذهبی
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
big bore اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
judo فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
flatlings زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatling زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
doubled up دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
doubled دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
locking device ابزار
doodad ابزار
implement ابزار
implemented ابزار
tool ابزار
gadget ابزار
gadgets ابزار
tools ابزار
devices ابزار
device ابزار
implements ابزار
implementing ابزار
carpenter's rule خط کش [ابزار]
doodads ابزار
yardstick خط کش [ابزار]
folding rule خط کش [ابزار]
folding ruler خط کش [ابزار]
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
folding meter stick خط کش [ابزار]
yard stick خط کش [ابزار]
instrument ابزار
instrumentation ابزار
hardware ابزار
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com