English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English Persian
paddle دسته فرمان
paddled دسته فرمان
paddles دسته فرمان
paddling دسته فرمان
joystick دسته فرمان
joysticks دسته فرمان
handle bar arm دسته فرمان
Search result with all words
frob کارکردن با دسته فرمان وماوس
job stick سکان هدایت دسته فرمان
wingman خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
Other Matches
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay دسته گل یایک دسته علف
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
streams of people دسته دسته مردم
distribute دسته دسته کردن
scores of people دسته دسته مردم
assort دسته دسته کردن
sects دسته دسته مذهبی
sect دسته دسته مذهبی
in detail مفصلا دسته دسته
assort دسته دسته شدن
classify دسته دسته کردن
shoals of people دسته دسته مردم
sort دسته دسته کردن
windrow دسته دسته کردن
they came in bands دسته دسته امدند
sorts دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
trooping دسته دسته شدن
groups دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
sorted دسته دسته کردن
trooped دسته دسته شدن
troop دسته دسته شدن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
commissions فرمان
if فرمان IF
indocile نا فرمان
steering فرمان
commissioning فرمان
commission فرمان
hest فرمان
handle bar فرمان
Rd فرمان RD
drives فرمان
drive فرمان
charters فرمان
pipes فرمان
handlebar فرمان
rescript فرمان
rudder bar فرمان
MD فرمان D
MDs فرمان D
for فرمان FOR
ship will adjust فرمان
precept فرمان
precepts فرمان
control فرمان
controlling فرمان
chartering فرمان
chartered فرمان
commandments فرمان
commandment فرمان
charter فرمان
ordinace فرمان
mark time فرمان در جا
mkdir فرمان D
insubordinate نا فرمان
controls فرمان
sanction فرمان
edict فرمان
institutes فرمان
instituted فرمان
institute فرمان
command فرمان
bugle call فرمان
decree فرمان
decreed فرمان
word فرمان
sanctioned فرمان
sanctioning فرمان
sanctions فرمان
worded فرمان
chdir فرمان CD
ordinances فرمان
ordinance فرمان
by order of فرمان
edicts فرمان
decrees فرمان
at my command به فرمان من
assize فرمان
firman فرمان
commands فرمان
commanded فرمان
instituting فرمان
decreeing فرمان
modes فرمان ODE
appends فرمان APPEND
subordination فرمان برداری
at call اماده فرمان
transient command فرمان ناپایدار
at ease فرمان ازاد
tatoo فرمان خاموشی
tent striking فرمان ضد استقرار
ten commandments ده فرمان موسی
chcp فرمان CHCP
channel command فرمان کانال
buffers فرمان BUFFERS
streeing column میل فرمان
finds فرمان FIND
find فرمان FIND
files فرمان FILES
remote control فرمان از دور
mode فرمان ODE
steering axle میله فرمان
steering axle میل فرمان
steering column tube لوله فرمان
steering gear جعبه فرمان
steering mechanism مکانیزم فرمان
steering shaft محور فرمان
steering swivel مفصل فرمان
steering worm sector تاج فرمان
streeing column ستون فرمان
steering gear دنده فرمان
appending فرمان APPEND
operate فرمان دادن
pulpit میز فرمان
prints فرمان PRINT
printed فرمان PRINT
print فرمان PRINT
xcopy فرمان XCOPY
commanding فرمان دهنده
sorts فرمان SORT
cease fire فرمان اتش بس
in the saddle <idiom> تحت فرمان
sorted فرمان SORT
pulpits میز فرمان
battalia فرمان جنگ
operated فرمان دادن
operates فرمان دادن
backup فرمان BACKUP
appended فرمان APPEND
append فرمان APPEND
ver فرمان VER
word of command فرمان انتصاب
steering lever اهرم فرمان
steering wheels چرخ فرمان
steering wheel چرخ فرمان
at or within call اماده فرمان
word of command فرمان نظامی
attrib فرمان اتریب
breaks فرمان BREAK
automatic controller دستگاه فرمان
break فرمان BREAK
sort فرمان SORT
cls فرمان CLS
control pannel تابلوی فرمان
ordain فرمان دادن
ordained فرمان دادن
ordaining فرمان دادن
ordains فرمان دادن
irade حکم فرمان
internal command فرمان درونی
instrument board تخته فرمان
diskcomp فرمان DISKCOPY
god's ordinace فرمان خدا
del فرمان DEL
control ratio نسبت فرمان
control surface سطح فرمان
control switch کلید فرمان
control system سیستم فرمان
left oblique march فرمان میل به چپ رو
left flank march فرمان سمت چپ رو
chkdsk فرمان CHKDSK
decretal فرمان پاپ
drum controller غلطک فرمان
recover فرمان RECOVER
recovering فرمان RECOVER
pauses فرمان writePAUSE
filter command فرمان FILTER
pausing فرمان writePAUSE
restore فرمان RESTORE
restored فرمان RESTORE
restores فرمان RESTORE
restoring فرمان RESTORE
fire order فرمان اتش
paused فرمان writePAUSE
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com