Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English
Persian
letter of instruction
دستورالعمل انجام کار
Search result with all words
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
manual
دستورالعمل راهنمای انجام کار
directive
راهنمای انجام کار دستورالعمل
directives
راهنمای انجام کار دستورالعمل
verb
دستورالعمل انجام عملی
verbs
دستورالعمل انجام عملی
Other Matches
shift instruction
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
briefing direction
دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
arithmetic instruction
دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
pause instruction
دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف
instruction counter
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
ground rule
دستورالعمل
perscription
دستورالعمل
operating manual
دستورالعمل
instruction
دستورالعمل
procedure
دستورالعمل
recipe
دستورالعمل
directions
دستورالعمل
order
دستورالعمل
recipes
دستورالعمل
instructions
دستورالعمل
functions
دستورالعمل
function
دستورالعمل
functioned
دستورالعمل
instruction set
مجموعه دستورالعمل
instruction time
زمان دستورالعمل
instruction word
کلمه دستورالعمل
ir
ثبات دستورالعمل
instruction repertoire
موجودی دستورالعمل
instruction register
ثبات دستورالعمل
order
دستورالعمل دستور
halt instruction
دستورالعمل توقف
stop instruction
دستورالعمل توقف
instruction code
رمز دستورالعمل
instruction cycle
چرخه دستورالعمل
direction
دستورالعمل جهت
instruction foramt
قالب دستورالعمل
instruction mix
اختلاط دستورالعمل
ship husbandary manual
دستورالعمل جرثقیل ها
repetition instruction
دستورالعمل تکرار
instruction length
طول دستورالعمل
quasi instruction
شبه دستورالعمل
code
برنامه دستورالعمل ها
prescriptions
تجویز دستورالعمل
push instruction
دستورالعمل نشاندن
prescription
تجویز دستورالعمل
privileged instruction
دستورالعمل ممتاز
pseudo code
شبه دستورالعمل
pseudo instruction
شبه دستورالعمل
one address instruction
دستورالعمل یک ادرسه
object code
دستورالعمل مقصود
null instruction
دستورالعمل پوچ
logic instruction
دستورالعمل منطقی
logical instruction
دستورالعمل منطقی
machine instruction
دستورالعمل ماشین
macro instruction
درشت دستورالعمل
micro instruction
ریز دستورالعمل
guidance
دستورالعمل راهنما
microcode
ریز دستورالعمل
no op instruction
دستورالعمل بی اثر
nonexecutable statement
دستورالعمل اجراناپذیر
pull instruction
دستورالعمل بازیابی
flight manual
دستورالعمل پرواز
arithmetic instruction
دستورالعمل حسابی
decision instruction
دستورالعمل تصمیم
decision instruction
دستورالعمل تصمیمی
current instruction
دستورالعمل جاری
action statement
دستورالعمل اقدام
conditional instruction
دستورالعمل شرطی
dummy instruction
دستورالعمل ساختگی
branch instruction
دستورالعمل انشعاب
call instruction
دستورالعمل فراخوانی
command processing
پردازش دستورالعمل
field order
دستورالعمل رزمی
computer instruction
دستورالعمل کامپیوتر
entry instruction
دستورالعمل دخول
machine instruction set
مجموعه دستورالعمل ماشین
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
airworthiness directive
دستورالعمل صلاحیت پرواز
instruction lookahead
پیش بینی دستورالعمل
computer instruction set
مجموعه دستورالعمل کامپیوتر
variable instruction length
دستورالعمل با طول متغیر
pop instruction
دستورالعمل بازیابی از پشته
assembly language instruction
دستورالعمل زبان اسمبلی
budget directive
دستورالعمل تهیه بودجه
multiple address instruction
دستورالعمل چند ادرسه
million instructions per second
میلیون دستورالعمل در ثانیه
kips
هزار دستورالعمل درثانیه
microcode
دستورالعمل های ریز
conditional jump instruction
دستورالعمل پرش شرطی
looping instruction
دستورالعمل حلقه زنی
damage control bills
دستورالعمل کنترل خسارات
instruction cycle
سیکل یاچرخش دستورالعمل
mips
یک میلیون دستورالعمل درثانیه
instruction control unit
واحد کنترل دستورالعمل
programmed instruction
دستورالعمل برنامه ریزی شده
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
macroprogramming
برنامه نویسی با درشت دستورالعمل ها
four address instruction
نتیجه و آدرس دستورالعمل بعدی
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
bumf
اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
format
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
formats
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
commander's guidance
دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
instructions
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instruction
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
boot
اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
users
دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
jump instruction
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
boot up
اجرای خودکار مجموعهای از دستورالعمل ها در ROM پس از روشن شدن کامپییوتر
booting
اجرای خودکار مجموعهای از دستورالعمل ها در ROM پس از روشن شدن کامپییوتر
user
دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
area
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
pointer
متغیر در برنامه کامپیوتری که حاوی آدرس داده یا دستورالعمل است
pointers
متغیر در برنامه کامپیوتری که حاوی آدرس داده یا دستورالعمل است
areas
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
fetch ahead
فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
authors
CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
function key
یچی که برای کار خاص یا ترتیبی از دستورالعمل ها انتساب داده شده بود
arithmetic
دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
traces
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
declarative language
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
four address instruction
دستوری که حاوی محل چهار ثبات و محل دستورالعمل بعدی است
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
push pop stack
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
addressing
روش آدرس دهی که آدرس محل ذخیره سازی در دستورالعمل محلی است که باید استفاده شود
coroutine
دستورالعمل اتصال مجموعهای از ورودی ها به مجموعهای از خروجی ها
microprogramming
نوشتن ریز کد با استفاده از ریز دستورالعمل
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
communication operation instructions (co
دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
addressing
روش آدرس دهی به داده که در آن اولین دستورالعمل به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
cpu
پیشرفت کامپیوتر که محدود به تعدادی دستورالعمل است که CPU میتواند اجرا کند حافظه و وسایل ورودی / خروجی می توانند داده را سریع تر از تولید CPU ارسال کنند
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
sealed orders
پاکات لاک و مهر شده دستورالعمل هایی که لاک ومهر شده ارسال می شوند
directed
دستور دادن دستورالعمل دادن
directs
دستور دادن دستورالعمل دادن
direct
دستور دادن دستورالعمل دادن
arithmetic expression
عبارت حسابی دستورالعمل حسابی
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
planning directive
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
sequel
انجام
implementation
انجام
enforcement
انجام
accomplishment
انجام
performances
انجام
terminuse ad quem
انجام
at last
سر انجام
performance
انجام
consummation
انجام
transaction
انجام
implementation
انجام
sequels
انجام
implements
انجام
fulfillment
انجام
implementing
انجام
completion
انجام
implement
انجام
effectuation
انجام
implemented
انجام
commissions
انجام
commissioning
انجام
commission
انجام
end all
انجام
execution
انجام
achievements
انجام
achievement
انجام
compietion
انجام
fulfilment
انجام
to do a thing the right way
انجام دادن
performing
انجام دهنده
implements
انجام دادن
unaided
انجام چیزیبدونکمکدیگران
implement
انجام دادن
unfulfilled
انجام نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com