English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
multiplex دستگاه پرژکتوری که چند عکس راروی هم مخلوط میکندوسیله چند چانلی
Other Matches
device media control language نوعی زبان که توسط مدیرپایگاه داده استفاده میشودتا شرح فیزیمی پایگاه داده راروی یک دستگاه ذخیره دیسک ایجاد کند
admix مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
trestle ستون راروی پایه قرار دادن
tressel ستون راروی پایه قرار دادن
trestles ستون راروی پایه قرار دادن
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
suttee زن هندو که خود راروی جنازه شوهرش میسوزاند
bread-boards لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
Hang out the washing on the line to dry. لباسها راروی بند آویزان کن که خشک شوند
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
atlas قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlases قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
brushes وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brush وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
distaff التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
veronica ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
mixers مخلوط کن
mixture مخلوط
blending مخلوط
blenders مخلوط کن
mixer مخلوط کن
mixed مخلوط
confused مخلوط
admixtion مخلوط
compost مخلوط
blender مخلوط کن
composite مخلوط
blends مخلوط
admixture مخلوط
blend مخلوط
blent مخلوط شد
hash مخلوط
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
macedoine مخلوط
mixtures مخلوط
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
staffed مخلوط سیمان و گچ
duplex pressure proportioner مخلوط کن دو فشاری
rich mix مخلوط پر مایه
staff مخلوط سیمان و گچ
intermeddle مخلوط کردن
interlard مخلوط کردن
intercarrier buzz وزوز مخلوط
mixing مخلوط کردن
intercarrier beat زنه مخلوط
commix مخلوط کردن
mixed glue چسب مخلوط
terpenoid مخلوط باترپن
cryogen مخلوط سرمازا
hash مخلوط کردن
confect مخلوط کردن
ternary mixture مخلوط سه تایی
unadulterated مخلوط نشده
mixes مخلوط ترکیبی
syncrasy مخلوط کردن
heterogeneous mixture مخلوط ناهمگن
homogeneous mixture مخلوط همگن
staffs مخلوط سیمان و گچ
mix مخلوط ترکیبی
mix امیزه مخلوط
hot mixer مخلوط کننده
lean mixture مخلوط رقیق
concrete mix مخلوط بتن
mixers مخلوط کننده
immiscible مخلوط نشدنی
azeotropic mixture مخلوط همجوش
blend مخلوط کردن
blend مخلوط امیختگی
mixed gas گاز مخلوط
mixing in place امیختن در جا مخلوط در جا
mixture control کنترل مخلوط
mingle مخلوط کردن
mingled مخلوط کردن
mixed crystal کریستال مخلوط
blent مخلوط کرد
mingles مخلوط کردن
mingling مخلوط کردن
blends مخلوط امیختگی
batch mixer مخلوط کن ضربهای
powder mixer گرد مخلوط کن
intermingling با هم مخلوط کردن
intermingles با هم مخلوط کردن
intermingled با هم مخلوط کردن
crab cocktail مخلوط خرچنگ
intermingle با هم مخلوط کردن
melt مخلوط کردن
melts مخلوط کردن
puddles مخلوط کردن
puddle مخلوط کردن
mixed semiconductor نیمرسانای مخلوط
azeotropic mixture مخلوط ازئوتروپ
admix مخلوط کردن
mixes امیزه مخلوط
mixture بتن مخلوط کن
gas mixture مخلوط گاز
porridge چیز مخلوط
miscible مخلوط شدنی
laudanum مخلوط افیون
blends مخلوط کردن
solid solution کریستال مخلوط
mixer مخلوط کننده
mell مخلوط کردن
melange مخلوط امیختگی
unscourced wool پشم مخلوط
pug mill اسیای گل مخلوط کن
mixtures بتن مخلوط کن
proportioner مخلوط کن شیمیایی
meddle مخلوط کردن
weak mixture مخلوط ضعیف
meddles مخلوط کردن
meddled مخلوط کردن
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
burden مخلوط کردن بار
mixed crude oil نفت خام مخلوط
commingle بهم مخلوط کردن
cross loading مخلوط کردن بارها
brandies با کنیاک مخلوط کردن
mixing blade قاشقک مخلوط کننده
mixer tube لامپ مخلوط کننده
mixer stage طبقه مخلوط کننده
souse با ترشی مخلوط کردن
brandy با کنیاک مخلوط کردن
immiscibility حالت مخلوط نشدنی
mishmash مخلوط اش شله قلمکار
burdens مخلوط کردن بار
modulator لامپ مخلوط کننده
complexly بطور پیچیده یا مخلوط
mixture of tar and bitumen مخلوط قطران و قیر
batches اندازه مخلوط بتن
batch اندازه مخلوط بتن
composite lightweight concrete بتن سبک مخلوط
rotary drum mixer مخلوط کننده طبلکی
intermix در هم امیختن با هم مخلوط کردن
creoles دارای نژاد مخلوط
creole دارای نژاد مخلوط
intercarrier sound system کانال صوتی مخلوط
agitation مخلوط کردن اشفتگی
miscible مخلوط شدنی امیزنده
jet mixer مخلوط کننده با فشار اب
detrital cone مخلوط افکنه واریزهای
olio مخلوط چیزدرهم ریخته
ready mixed paints رنگهای مخلوط اماده
shuffled بهم مخلوط کردن
shuffle بهم مخلوط کردن
temper مخلوط کردن مزاج
harsh مخلوط بتن سفت
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
hc mixture مخلوط هیدروکلرید یا گازخفه کن
gas air mixture مخلوط بنزین و هوا
organic silt مخلوط بامواد الی
harshest مخلوط بتن سفت
harsher مخلوط بتن سفت
turn the mortar مخلوط کردن ملات
shuffles بهم مخلوط کردن
shuffling بهم مخلوط کردن
dry blending مخلوط سازی خشک
mix مخلوط کردن ترکیب
continous mixer مخلوط کننده دائمی
etherize بااتر مخلوط کردن
mixes امیختن مخلوط کردن
tempered مخلوط کردن مزاج
frequency mixer مخلوط کننده یا میکسرفرکانس
ethylate بااتیل مخلوط کردن
mixes مخلوط کردن ترکیب
tempers مخلوط کردن مزاج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com