Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (2 milliseconds)
English
Persian
preferent claims
دعاوی مقدم
Other Matches
pre preference
مقدم بر سهام مقدم
legitimacy claims
دعاوی بر حق
counseled
وکیل دعاوی
barrister
وکیل دعاوی
barristers
وکیل دعاوی
attorneyship
وکالت دعاوی
f.claims
دعاوی خیالی
capital suits
دعاوی مهمه
attorney at low
وکیل دعاوی
attorney at law
وکیل دعاوی
counsel
وکیل دعاوی
attorneys
وکیل دعاوی
counsels
وکیل دعاوی
attorney
وکیل دعاوی
counselling
وکیل دعاوی
counselled
وکیل دعاوی
legitimate claims
دعاوی حقه
rightful claims
دعاوی حقه
trade disputes
دعاوی تجارتی
righful claims
دعاوی حقه
go to the bar
وکالت کردن در دعاوی
limitation of actions
مرور زمان دعاوی
small claims court
دادگاه دعاوی کوچک
QC
مخفف وکیل دعاوی
QCs
مخفف وکیل دعاوی
docketing
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
iran u.s. claims tribunal
دیوان دعاوی ایران و امریکا
dockets
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docket
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketed
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
u. claims
دعاوی غیر مشروع یا ناحق
legitimacy claims
دعاوی حقه دعویهای درست یا قانونی
court of record
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
leading
مقدم
premiere
مقدم
premiered
مقدم
premiers
مقدم
premieres
مقدم
premiering
مقدم
frontline
خط مقدم
headmost
مقدم
preeminent
مقدم
preferent
مقدم
antecessor
مقدم
aforehand
مقدم
prior to
مقدم بر
proleptic
مقدم
premier
مقدم
preferred
مقدم
prior
مقدم
beforehand
مقدم بر
precedents
مقدم
advancing
مقدم
advances
مقدم
advance
مقدم
previous
مقدم
precedent
مقدم
preferential
مقدم ترجیحی
gilt edged
مقدم ممتاز
gilt-edged
مقدم ممتاز
precedent
مقدم بر مسبوق به
apriori
مقدم بر تجربه
leading zeros
صفرهای مقدم
precedent
ماقبل مقدم
forward command post
پاسگاه مقدم
leading zero
صفر مقدم
leading edge
لبه مقدم
front lines
خط مقدم جبهه
precedents
ماقبل مقدم
precedents
مقدم بر مسبوق به
antecedent
مقدم مقدمه
antecedents
مقدم مقدمه
front lines
خطوط مقدم
forward observer
دیدبان مقدم
first
یکم مقدم
assumed
<adj.>
<past-p.>
فرضیه مقدم
preconditioned
<adj.>
<past-p.>
فرضیه مقدم
transposing
مقدم وموخرکردن
transposes
مقدم وموخرکردن
transpose
مقدم وموخرکردن
forgone
مقدم بودن بر
forwent
مقدم بودن بر
premised
<adj.>
<past-p.>
فرضیه مقدم
presumed
<adj.>
<past-p.>
فرضیه مقدم
presupposed
<adj.>
<past-p.>
فرضیه مقدم
preoccupation
کار مقدم
preoccupations
کار مقدم
precede
مقدم بودن
precedes
مقدم بودن
forgoing
مقدم بودن بر
vaward
مقدم پیشقراول
advanced
جلویی مقدم
advance observer
دیدبان مقدم
preferred shares
سهام مقدم
entrepreneur
مقدم کمپانی
entrepreneurs
مقدم کمپانی
forego
مقدم بودن بر
foregoes
مقدم بودن بر
forgoes
مقدم بودن بر
modus ponens
وضع مقدم
[ریاضی]
permute
مقدم و موخر کردن
primer
ماده منفجره مقدم
primers
ماده منفجره مقدم
advanced fleet anchorage
لنگرگاه مقدم ناوگان
advanced landing field
پایگاه فرود مقدم
advanced landing field
پایگاه هوایی مقدم
aircontroller
نافر مقدم هوایی
acorns
گروه امادی مقدم
acorn
گروه آمادی مقدم
forward air controller
نافر مقدم هوایی
gilt edge
مقدم درجه اول
it takes of the others
بردیگران مقدم است
His path was strewn with flowers .
مقدم اورا گلباران کردند
premise
فرض قبلی فرضیه مقدم
advance section
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
premisses
فرض قبلی فرضیه مقدم
premised
فرض قبلی فرضیه مقدم
to give priority to
پیشی دادن به مقدم دانستن بر
advance base
پایگاه مقدم صحنه عملیات
this duty precedes all others
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
brown major
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
res ipsa loquitur
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
hook
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
termed
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
barristers
وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister
وکیل مشاور وکیل دعاوی
zero compression
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com