Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
running down case |
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است |
|
|
Other Matches |
|
transhipment |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
tracked vehicle |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
transhipment |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
piggy back traffic |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
piggyback trafic |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
action in personam |
دعوی بر علیه شخص |
action in rem |
دعوی بر علیه عین مال |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
proceeding for damage |
دعوی خسارت |
bring an action against someone |
علیه کسی اقامه دعوی کردن |
bring a suit against a person |
اقامه دعوی علیه کسی کردن |
lodge a complaint against someone |
علیه کسی اقامه دعوی کردن |
sounding in damages |
دعوی خسارت مستدل |
nemo agit in seipsum |
هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند |
sounding in damages |
دعوی خسارت صحیح و محکم |
trespass |
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان |
trespassing |
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان |
trespassed |
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان |
trespasses |
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان |
compounding a felony |
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او |
estopel |
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار |
plea in abatement |
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود |
steed |
وسیله نقلیه |
conveyance |
وسیله نقلیه |
steeds |
وسیله نقلیه |
transporting |
وسیله نقلیه |
conveyances |
وسیله نقلیه |
transport |
وسیله نقلیه |
vehicle |
وسیله نقلیه |
conveying appliance |
وسیله نقلیه |
transports |
وسیله نقلیه |
vehicles |
وسیله نقلیه |
transport car |
وسیله نقلیه |
transported |
وسیله نقلیه |
conveyances |
وسیله نقلیه ابلاغ |
six by six |
وسیله نقلیه شش چرخه |
space vehicle |
وسیله نقلیه فضایی |
utility car |
وسیله نقلیه عمومی |
utility vehicle |
وسیله نقلیه عمومی |
motor vehicle |
وسیله نقلیه موتوری |
traction motor |
موتور وسیله نقلیه |
conveyance |
وسیله نقلیه ابلاغ |
traction battery |
باطری وسیله نقلیه |
power plants |
محرکه وسیله نقلیه |
power plant |
محرکه وسیله نقلیه |
articulated vehicle |
وسیله نقلیه مفصلی |
vehicle chain |
زنجیر وسیله نقلیه |
bare boat charter |
اجاره دربست وسیله نقلیه |
utility vehicle |
وسیله نقلیه عام المنفعه |
crawl drive |
محرک وسیله نقلیه خزنده |
bale cubic capacity |
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی |
to alight from a vehicle |
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای |
amphibian vehicle |
وسیله نقلیه برای خشکی و اب |
crawl type vehicle |
وسیله نقلیه نوع خزنده |
deadweight tonnage |
حداکثر تناژ وسیله نقلیه |
to catch the connection |
وسیله نقلیه رابط را گرفتن |
shuttles |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
shuttled |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
shuttle |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
refrigerator vehicle |
وسیله نقلیه یخچال دار |
slot charter |
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه |
motorcar |
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل |
pay load |
فرفیت مفید وسیله نقلیه |
intermodal transport |
حمل با چند نوغ وسیله نقلیه |
transshipment |
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری |
multi purpose vehicle |
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون |
on board computer |
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است |
intermodal transport |
حمل با چند نوع وسیله نقلیه |
to set out for England |
به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه] |
free on board |
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه |
trasship |
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن |
fractional damage |
خسارت وارده به قسمتی از وسیله |
travois |
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا |
time charter |
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین |
non suit |
ترک دعوی به وسیله خواهان |
use and occupation |
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند |
glitches |
هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود |
glitch |
هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود |
fatal error |
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود |
sag wagon |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
peremptory challenge |
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص |
adder |
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی |
adders |
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی |
burn out |
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود |
on board <idiom> |
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن |
terminator |
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود |
embark |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarking |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarked |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarks |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
glitches |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
glitch |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
in personam |
علیه شخص خاصی علیه انسان |
flattest |
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست |
surge |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
surged |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
surges |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
flat |
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست |
driver |
راننده اتومبیل راننده ارابه |
drivers |
راننده اتومبیل راننده ارابه |
certificate of damage |
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود |
scramblers |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
scrambler |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
briefest |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
briefed |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
brief |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
briefer |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
general average |
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی |
axle stub |
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی |
Viewdata |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
vehicle stopping distance |
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو |
restitution of conjugal rights |
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی |
indemnities |
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت |
indemnity |
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت |
It wI'll eventually pay off. |
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد ) |
punitive damages |
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
to be a foregone conclusion <idiom> |
نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن |
exchanged stabilization fund |
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
lead collision course |
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف |
time charter |
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین |
pretending |
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن |
pretend |
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن |
pretends |
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن |
foregone conclusion |
نتیجه حتمی نتیجه مسلم |
claim for indemnification |
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
trover |
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت |
shock |
تصادم |
shocked |
تصادم |
shocks |
تصادم |
clashed |
تصادم |
clashes |
تصادم |
chatters |
تصادم |
collision |
تصادم |
chatter |
تصادم |
striking |
تصادم |
strikingly |
تصادم |
chattered |
تصادم |
chattering |
تصادم |
smash |
تصادم |
clash |
تصادم |
collission |
تصادم |
allision |
تصادم |
collisions |
تصادم |
smashes |
تصادم |
percussion |
تصادم |
concussion |
تصادم |
strike |
تصادم |
strikes |
تصادم |
traumatism |
ضربه تصادم |
grate |
صدای تصادم |
intersect |
تصادم کردن |
intersects |
تصادم کردن |
grated |
صدای تصادم |
intersected |
تصادم کردن |
grates |
صدای تصادم |
concussion |
تصادم صدمه |
collide |
تصادم کردن |
shocks |
تصادم تلاطم |
to fall foul of |
تصادم کردن با |
shocked |
تصادم تلاطم |
shock |
تصادم تلاطم |
to come in to collision |
تصادم کردن |
cannons |
تصادم دوتوپ |
collision risk |
خطر تصادم |
to fall aboard |
تصادم کردن |
smashup |
نابودی تصادم |
collision bulkhead |
دیواره ضد تصادم |
collision detection |
تشخیص تصادم |
cannon |
تصادم دوتوپ |
collided |
تصادم کردن |
collides |
تصادم کردن |
colliding |
تصادم کردن |
incident |
تصادم یکانها |
clashes |
تصادم شدیدکردن |
incidents |
تصادم یکانها |
clashed |
تصادم شدیدکردن |
wham |
صدای تصادم |
clash |
تصادم شدیدکردن |
clashing |
تصادم کننده |
electron impact |
تصادم الکترونها |
come into collision |
تصادم کردن |
to run f. of |
تصادم کردن با |
to run a |
تصادم کردن |
air miss |
تصادم هوایی دو هواپیما |
bopped |
تصادم کردن وزش |
bopping |
تصادم کردن وزش |
bops |
تصادم کردن وزش |
bop |
تصادم کردن وزش |
the ship struck a arock |
کشتی باصخره تصادم کرد |
burdened |
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |