English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
Other Matches
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
joint مشترک بین نیروهای مسلح
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
bulk replacement storage سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
fuel injection سوخت رسانی
feed pump پمپ سوخت رسانی
fuel supply line لوله سوخت رسانی
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
services نیروهای مسلح
armed forces نیروهای مسلح
flexible fuel tubing لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
jan grid سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
interface دفتر مشترک قسمتها
interfaces دفتر مشترک قسمتها
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
national infrastructure سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
air ground operations عملیات مشترک زمینی وهوایی
afterburning عملیات بعد از احتراق سوخت
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
air ground system سیستم عملیات مشترک زمینی و هوایی
air ground section قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
navy component نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air frieghting بار غیر تاکتیکی هوایی عملیات مشترک زمینی وهوایی
air force component نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
nsfnet یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
blotter دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
blotters دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
subscriber مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscribers مشترک روزنامه وغیره مشترک
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
finalization بپایان رسانی
transduction ورا رسانی
harmfulness زیان رسانی
finalization انجام رسانی
errand پیغام رسانی
electrification برق رسانی
errands پیغام رسانی
purveyance اذوقه رسانی
informatics اطلاع رسانی
photoconductivity نور رسانی
journalize در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
hydraulician عالم به علم اب رسانی
gunlock وسیله اتش رسانی
damage density چگالی اسیب رسانی
information استخبار خبر رسانی
power supply mains شبکه برق رسانی
power feed cable کابل برق رسانی
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
compuserve شبکه اصلی اطلاع رسانی
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
upgrading به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی]
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
asis Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
friendly forces نیروهای خودی
frontalier نیروهای مرزی
irregular forces نیروهای نامنطم
combined forces نیروهای مرکب
blue forces نیروهای خودی
market forces نیروهای بازار
army of occupation نیروهای اشغالی
army forces نیروهای زمینی
irregular forces نیروهای چریکی
screening forces نیروهای پاسیور
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
lateral forces نیروهای عرضی
battalions نیروهای ارتشی
battalion نیروهای ارتشی
irregular نیروهای نامنطم
enemy forces نیروهای دشمن
political forces نیروهای سیاسی
blue forces نیروهای ابی
forces of production نیروهای تولید
combat forces نیروهای رزمی
ground forces نیروهای زمینی
nuclear forces نیروهای هستهای
naval forces نیروهای دریایی
services نیروهای سه گانه
component forces نیروهای مولفه
garrison forces نیروهای پادگانی
opposing forces نیروهای متخاصم
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
assigned forces نیروهای زیر امر
castrum [کمپ نیروهای رومی]
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
landing forces نیروهای پیاده شونده
paramilitaries نیروهای شبه نظامی
paramilitary نیروهای شبه نظامی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
van der waals forces نیروهای وان در والس
restraining forces نیروهای مهار کننده
nato forces نیروهای پیمان ناتو
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
actions اشغال نیروهای جنگی
action اشغال نیروهای جنگی
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
mailed مسلح
armed مسلح
armor bearer مسلح
reinforced مسلح
riper مسلح
ripest مسلح
ripe مسلح
flattest مسلح
flat مسلح
weaponed مسلح
in arms مسلح
armoured مسلح
residual force نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
fixes داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
weapon مسلح شده
ferroconcrete بتون مسلح
cock مسلح کردن
equipping مسلح کردن
equip مسلح کردن
to take up arms مسلح شدن
weapons مسلح شده
gunship هلیکوپتر مسلح
armed مسلح شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com